سخن یک جامعه شناس با صاحبان قدرت در آستانه انتخابات
پرویز پیران
انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در راه است. نگارنده پیش از انتخابات نخستین شورای شهر و روستا بر بنیاد چندین پژوهش درباب شورا و انتخابات آن، برپایه تاریخی آکنده از ناامنی مزمن و استبداد که مشارکت واقعی و فعال را ممتنع ساخته، آحاد مردم را به تماشاچیانی فاقد کمترین نقش و حقی بدل ساخته بود، اعلام داشت که اگر شوراها درتحقق وظایف و اقداماتی که از آنها انتظار میرود، تنها ٣٠درصد موفق شوند معجزهای فرخنده رخ خواهد داد.
ایران آنلاین / امروز اعتراف میکند که با وجود سروصدای بسیار زیادِ مواردی کمشمار و در اقلیت، دایر بر فساد و ناکارایی برخی شوراها، شوراهای شهر و روستای دیگری وجود داشته و دارند که با ترکیبی از تمامی دیدگاههای فکری و سیاسی، با همدلی آن هم بیسروصدا، با تلاشی چشمگیر به خدمترسانی روزگار گذرانده و از این کار خرسند بوده و هستند. اینچنین اعضای ارزشمندی ازخویشتن نام نیک نیز بر جای نهاده و مینهند که درودی بیکرانه بر آنان باد. سوءاستفادههای شمار اندکی از شوراییان، بنیان بر باد دهِ، حرمتشکنانه و نابود سازنده سرمایه اجتماعی یا اعتماد به شوراییان و شوراها بوده است. دردناک آنکه آشکارشدنِ فساد و زدوبند با مدیریت شهری و روستایی سبب تعمیمهای ناروا گشته، بر اعضایِ زحمتکش و شریف، ظلم و جفا شده و شوراییان پاکدست، مشارکت دوست و مردمی به آتشِ زدوبندِ آنانی میسوزند که شاید در سراسر ایران عزیز به چند ١٠نفر نیز نمیرسند.
نگارنده درتمامی دورهها شاهد تلاش گاه جانکاه و نگرانی و اضطراب بر زمینماندن خواستههای جمعی و بر حق مردم ازسوی عزیزان شیرزن و جوانمردی بوده است که در جایجای خانه مشترکمان یعنی ایران عزیز تمامی اقوام سلحشور، کوشیدهاند تا به اعتماد مردم خیانت نکنند. همچنین افتخار سنگصبوربودن برای درد و رنج اعضای شریف شوراهای پرمسأله را نیز داشته است. براین پایه و بر بنیاد آخرین ارزیابیهای این کمترین، موفقیت بدین باشکوهی مجموع شوراهای شهر و روستا را فراتر از ٣٠درصد پیشبینیشده پیش از انتخابات نخستین شوراها در سال ١٣٧٧ اعلام میدارد. از اینرو فروتنانه اشتباه خود را میپذیرد و بر شوراییان پایبند به عهد خویش درود میفرستد. باید با وجدی بیپایان اضافه کند که این موفقیت مرزبندی گروهی و شبهحزبی و دستهای ندارد. براین اساس، بهعنوان کوچکترین عضوخانواده بزرگ ایرانزمین گرچه نمیتواند ازهمه عزیزان عضو شوراهای خدمتگذار یاد کند که بدون هیاهو و فروختن خود، منزلت و آبرویِ فردی و جمعی، نه از برای نام و ثروت خدمت کردهاند، تنها برای تمامی آنانی که شریف بودند و شریف ماندند، کلاه از سر برمیدارد و سر تعظیم فرود میآورد. به ژرفای جان آگاه است که عضویت درشوراها بهویژه کلانشهرها و شهرهای بزرگ و حتی متوسط به چه اندازه شرافت انسانی را تهدید میکند و چه وسوسههایی هرساعت گریبان آدمی را میگیرد و چه خیلِ پرشمارهای برای فاسدکردن اعضا، از بام تا شام صف میکشند و به جان میکوشند. برای آنانی که فاسد شدند نیز، سخت غصه میخورد، زیرا انتقام مردم بهویژه محرومان و تهیدستان پیش از هرچیز و هرکس، دامن فرزندان آنان خواهد گرفت، زیرا فراموش کردند آنچه را بارها و بارها شنیده بودند که اموال و اولادتان فتنهاند اما به درستی نمیدانستند که فتنه دراین جمله نه به معنای مصطلح بلکه به معنای امتحان است. پس به هوش باشید که امتحانی سخت که مال و فرزند گاه به بیرحمانهترین شکل آن را سامان خواهند داد، در راه است. به هرتقدیر، هرچه که کاشتهایم، درو خواهیم کرد. بیهوده نگفتهاند که هرکه باد میکارد، طوفان میدرود. این قصه پرغصه را بگذار تا بگذریم.
معرفی داوطلبان تأیید صلاحیت شده وظیفه خطیر ما مردم عادیِ انتخابکننده
با درسگرفتن ازگذشته و عبرتگیری از اشتباهاتی که سبب پایمالگشتن بس ناجوانمردانه بدیهیترین حقوقمان دراندکی از شوراهای شهر و روستا گشته است، باید بهوش بود و اگر فهرست افراد، نهادها و سازمانهای مورد اطمینان، براساس صلاحیتهای واقعی آماده نشد و مصلحتهای قومی، قبیلهای، خاندانی و خانوادگی مبنا قرار گرفت، فهرست دیگری پیشنهاد شود و از همگان برای مبارزه با زدوبند و مصلحتهای غیرملی درخواست یاری شود. ما آدمیان عادی کوی برزن برای عدم مشارکت، برای گزینش نادرست و برای بیتفاوتشدن و بیتفاوتماندن پس از گزینش و رأیدهی، مقصریم، زیرا گفتهاند و میگویند که از ماست که برماست. مشارکت در انتخابات خلاصه نمیشود. شوراها ازجامعه سرچشمه میگیرند ولی به حکومت محلی بدل میشوند. اما اگر حکومت محلی درچارچوب قوانین ملی و بر پایه منافع ملی و محلی ازبدنه جامعه و نهادهای مردمی، به اشکال گوناگون چه عقیدهمحور، چه وظیفهمحور، جدا شوند به زدوبند و فساد و نهایتا نابودی محکوم میگردند.
دستورکار شوراهای آینده
متاسفانه کمتر به آنچه که داوطلبان باید انجام دهند و به آرایش سیاسی و جغرافیای قدرتِ درون کشوری آن هم براساس آنچه قانون شوراها اجازه آنها را میدهد، پرداخته شده است؛ قانونی که در آسیبشناسی آن به ٧٢ اشکال و تنافض اشاره شده است. متاسفانه درشهر و روستا رانت مالی و سرمایه موجود با همراهی بروکراسیای علیل، پر مسأله، کند و فربه، به نابودی شهر و روستا که از الگوی شهری درمقیاسی به مراتب کوچکتر اقتباس میکند و تأثیر میپذیرد، مشغولند. نگاهی به وضع تهران و حجم عظیم تراکم پیشفروش شده، به خوبی به بنبسترسیدن فروش تراکم را ازمدتها قبل نشان میدهد. مالسازی نیز براساس تقاضای موجود و نیاز ساخته نمیشود. علاوه بر آن، مالهای ساختهشده بر سبک زندگی ایرانی تأثیری بس مخرب گذاشته، تضادهای جامعهای را تشدید و بر بغض موجود خواهند افزود. این کمترین پیشبینی را میکند که اگر امروز بناهایی که برای بلندمرتبهسازی تخریب میشود، متوسط عمری ١٥ساله دارند، به دلیل کمبود زمین مناسب برای بلندمرتبهسازی، به بناهایی با عمر هفت، هشتساله و سپس کمتر رو خواهند آورد. این اقدام بنیانبرافکن، نابودسازی منابع و شرایط زیستشهری که هماکنون درجریان است را بشدت تشدید خواهد کرد. برای مثال، هماکنون درخیابانی کمعرض که غروبها ساکنان شاهد درگیری فیزیکی بر سر پارک خودروها هستند، سه ساختمان ٣٥ طبقه درحال سربرافراشتناند. کیفیت ساخت هم بماند. باور کنید که بنبست تراکمفروشی برکنار از فساد باورنکردنی درون آن، که هشت نوع آن قابل شمارش سرانگشتی است، تبعاتی ویرانکننده، آن هم ویرانکننده همه چیز را درخود دارد. فعلا از بازکردن آن خودداری میشود که گفتهاند؛ عاقلان را اشارتی کافیست.
براین اساس، شهروندمداری و پایداری راهبردهایی بدون جایگزیناند که باید درقالب طرحی فراگیر و آیندهنگر، همراه با برنامههای منطقی قابل اجرا و با توجه به شرایط تاریخی و وضع موجود، عملیاتی شود. ارایه طرح جامع و مردمی کسب درآمد نهادهای عمومی ازجمله شهرداریها، آن هم براساس حق مشخص به شهر مشخص که به «حق به شهر» معروف شده است، برپایه هر که بامش بیش، برفش بیشتر و نوآوریهای مشارکتی دریافتن منابع مالی پایدار برای شهرها ضروری است. نگارنده با درک راهبردیبودن پایداری درتمامی زمینهها آن هم درشرایط ژرفترشدن دایمی ناپایداری در زمینههای حیاتی شهر و روستا و درک ضرورت حضور و مشارکت واقعی و فعال شهروندان، در زمان طراحی و تدوین پروژه شورایاری محلههای ایرانزمین که البته طراحی اولیه آن برای پروژهای فقرزدایا نه در سیستانوبلوچستان بود، ازصندوق خودکفایی محلهای و گروههای کار محلهای یاد کرده بود (بهعنوان مثال ٣٤ گروه کار محلهای پیشنهاد شده بود). متاسفانه پروژه شورایاری که برای شهر تهران بازبینی اساسی شده و بهعنوان هدیهای به نخستین شورای شهر تهران تقدیم شد، به هنگام تصویب با حذف صندوق خودکفایی محلهای و سپس توسط شورای نخست با حذف گروههای کار محلهای، نهادی مشورتی گشته، ازجوهر اساسی خود تهی شد. مدتی بعد، طرحی مردمی به دستگاه اداریای بدون امکانات لازم بدل گشت و نهایتا با ورود افرادی غیرانتخابی به موجود دیگری بدل شد. البته بیانصافی است که ازمعدودی شورایاری موفق و مجموعهای از اقدامات قابل ذکر، آن هم با تلاش فراوان شورایاران منتخب ساکنان آگاه محلهها یادی نشود.
درپژوهشی که درشورای اول به فرجام رسید، مشخص شد که شهرداری درمیانمدت به ازای هر ریال درآمدِ به کف آمده از فروش تراکم، ١٣ریال زیان میبیند. نگارنده درپژوهشی مستقل این زیان را ٥٦ ریال تخمین زد. فقط باید اندیشید که در تهران، امروز و فردا برای خرید زمین ذخیره شهری که با کمبود شدید روبهرو است چقدر باید پرداخت شود. از میزان فضای سبز نابود شده درمیگذریم، فقط کافی است به مقایسه شمال تهران در تصاویر ٣٠سال پیش و امروز نظری گذرا و غیرکارشناسانه افکند تا مشخص شود چه به روز این شهر آمده است. در مورد کیفیت ساخت و سازها و اغتشاش سیما و منظر شهری سخنی به میان نمیآوریم و از معضل هویت نیز درمیگذریم.
از نظر آسیبپذیری شهر تهران فقط کافی است اشاره شود که موسسه جایکای ژاپن در گزارش بیش از دو دهه پیش خود که به شهرداری تحویل داده است، اعلام کرده که در صورت وقوع زلزله در زمان تدوین گزارش، چندصدهزار نفر جان خود را از دست خواهند داد. سپس اقدام فوق ضروری را پاکسازی محدوده اثرپذیری از زلزله و تبدیل آن به فضای سبز تعیین کرده است. اکنون نهتنها محدوده مورد تأکید از جمعیت تخلیه نشده، بلکه برعکس بزرگترین بارگذاری جمعیتی تاریخ شهری ایران روی این دو گسل انجام شده و معلوم نیست خدای ناکرده در صورت وقوع زلزله چه تلفاتی به بار خواهد آمد و چگونه مدیریت خواهد شد؟ داوطلبان ورود به شوراهای شهر ازجمله شهر تهران با معضلاتی در مقیاس و ابعاد باورنکردنی روبهرو خواهند شد.
از این رو، افرادی که به شوراهای شهری وارد میشوند باید شهرها را بشناسند، از ماهیت قراردادها و رابطه نهادینه شده پیمانکار، مشاور و ناظر و دستگاههای شهری آگاه باشند، وضع موجود را بشناسند و آینده قابل قبول شهر را تجسم کنند و از شم ژرف کارشناسی بهرمند بوده گروهبندیهای قدرت و گروهبندیهای اجتماعی – فرهنگی و راهکارهای همکارانه و نه درگیرانه با تمامی کنشگران را آموزش دیده باشند. این هیاهوی داوطلبی آیا با نیازهای شهر همخوان است؟ امید است که حمل بر صحت کرده بپذیریم که برای خدمت کمر بربستهاند. اگر چنین است خود باید به گزینش برترینها دست گشاده، کنار روند. اگر چنین نشود چارهای جز حمل بر هدفهای دیگری باقی نمیماند. تجربه شورای موجود شهر تهران نشان داده است که چه مسائلی فراروی اعضای شورای شهر قرار دارد. باید به نقل قولی منتسب به یکی از مدیران شهری باور آورد که شهرهای بزرگ با وسوسههای بزرگ همراه است که فاسدکننده است. چنانچه نظارت دایمی مردمی، نهادهای مدنی ازجمله رسانهها و دستگاههای موظف به نظارت در کنار گزینش آگاهانه مردم، وجود نداشته باشد یا کارا نباشد، پایان بدی در انتظار هر گروهی خواهد بود که کنترل شورا را در دست داشته باشد. چاره کار شفافسازی بهویژه شفافسازی درآمدها، نظارت تمامی ساکنان و تضمینهای حفاظتی کارا و دایمی است؛ پاکدستی و لغزشناپذیری و ایمان به جای خود.
اندرزهایی به قدرتمندان توانمنددر منابع درگذشتگان از پیر پارهدوزی یاد کردهاند که راه بر قاضی شهر بسته نکاتی را یادآور میشود. پس صمیمانه درخواست دارد آنچه از این پس میآید را بر سبیل گفتوگوی پارهدوزی پیر و مقامی بلند جایگاه در شهر بنگرند.
واقعیت آن است که اگر حداقل به آینده این مرز و بوم میاندیشیم و درعینحال نیمنگاهی هم بر آینده خود داریم باید دریابیم که سرزمین ما آنقدر توانمند است که میتوانیم در عرصههای بسیار بر زمین مانده ملی، کاری کارستان کنیم و ضمن کسب درآمد دعای خیر مردم را نیز پشتوانه کار و زندگی خود سازیم. همزمان شرایط اکنونی و آینده نزدیک نیز اکیدا حکم میکند که از هرگونه درگیری نیز به جان بپرهیزیم. چاره کار گفتوگوی ملی است. اگر کشوری در این دوران وانفسا که در سالنامه زندگی بشر مانند ندارد، موضوعی برای بحث و گفتوگو و هماندیشی نداشته باشد حتما ایرادی در کار است. بهویژه که گرگانی بیرونی نیز در کمین نشسته و آرزوی درگیر شدن ما با یکدیگر را دارند. شهرها دیگر نمیتوانند عرصه فعالیتهای کاسبکارانه باشند. دیری است که به بنبست شهری رسیدهایم.
برعکس، هیچ عقل سلیمی نمیتواند از توانمندی عظیم و امکانات نهادها و دستگاههای گوناگون غفلت کند. مشارکت دستگاههایی که این توانمندیها را دارند در طرحهایی از قبیل طرحهای زیر کاری عقلانی است: طرح جامع ملی آب و فاضلاب که نگارنده از سال ١٣٦٣ دایما بر فوری و حیاتی بودن آن تأکید روا داشته است؛ احداث خط کمربندی مترو در شعاع ١٠٠ کیلومتری پیرامون تهران و شهرهای بزرگ، احداث خط آهن واقعا سراسری، تجهیز، عملیاتی کردن و نوسازی فرودگاهها برای سود بردن از جایگاه راهبردی فضای ایران، سازمان و ساماندهی موضوع حیاتی و درعینحال مخرب زباله و تبدیل آن که به طلای کثیف معروف است. باید توجه کرد که زباله تر شهری ایران به دلیل الگوی غذایی ایرانیان، فوقالعاده ارزشمند است؛ مسأله مدیریت جامع آب و تغییر الگوی آبیاری در کشاورزی ایران در زمینهایی که در صورت قطع الگوی غرقابی نمکزار نمیشوند، تنها مشتی کوچک از خرواری بس بزرگ است.
در خاتمه تأکید میکند که علاوه بر شهرها خرید رأی و آوردن افراد غیر بومی برای رأیدهی در روستاها نیز مسألهای جدی است که روستاییان به دلیل روابط قومی اقدامی نکرده ولی تا پایان دوره شوراها در گوشی از آن گله میکنند. رانتخواری شایع شده در روستاهایی که امکان رشد داشته و مستعد آن هستند معضلی جدی است که باغها و زمینهای کشاورزی را تهدید میکند. وزارت محترم کشور با یاری رسانهها و حذف فوری و بدون اغماض چنان سودجویانی، باید در این زمان کم به راهکارهای جدی و مردمی فورا اندیشیده آنها را به عمل درآورد. انتخابات باید عرصه تقویت وحدت ملی و سرآغاز توسعه راستین و مردمی ایرانزمین باشد. چنین بادا./ شهروند