محسن رضایی؛ روایت اقتصاد ۲۴ از دیدگاه‌های کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری

محسن رضایی کاندیدای انتخابات ۱۴۰۰محسن رضایی و انتخابات ۱۴۰۰؛ نظامی سابق که دیدگاه‌های اقتصادی‌اش جدی گرفته نمی‌شود/ فدرالیسم اقتصادی و انتظار؛ طرح‌هایی که به رویا باقی ماند

محسن رضایی گویا قصد دارد در انتخابات ۱۴۰۰ هم بخت خود را برای حضور در پاستور بیازماید. از حالا می‌توان تصور کرد که او ایده‌های اقتصادی و مدیریتی جدیدی را برای طرح در وعده‌های انتخاباتی خود آماده کند، اما از همین حالا می‌توان گفت که این طرح‌ها با واقعیت‌های سیاسی، اقتصادی و تاریخی ایران فاصله بسیار دارد.

محسن یک استراتژیست نظامی است. او قهرمان جنگ هم می‌ماند، اگر پس از پایان جنگ به حوزه سیاست تغییر پارادایم نمی‌داد. اما محسن رضایی از عرصه‌ای که ۸ سال تمام در آن آبدیده و متبحر شده بود، عرصه‌ای که با خون، رشادت، حماسه، فرمان دادن و فرمان بردن عجین است، وارد حوزه‌ای شد که زد و خورد و شکست و پیروزی در آن از جنس دیگری است.

آیا کارنامه ناموفق تغییر پارادایم محسن رضایی از عرصه نظامی به حوزه سیاست، می‌تواند شاهدی از فرجام ناکام چنین تغییر ریلی در سیاست ایران باشد؟ آیا محسن رضایی، آینده محقق شده نظامیانی است که می‌خواهند بخت خود را در حوزه سیاست هم بیازمایند؟ به سادگی نمی‌توان به این پرسش‌ها پاسخ سرراست داد. اما تا اینجا می‌توانیم بگوییم محسن رضایی، در مقام یک نظامی که وارد عرصه سیاست شده است، نه تنها تا امروز در رسیدن به پاستور ناکام مانده است، بلکه اساسا نتوانسته است چهره یک سیاستمدار واقع‌گرا را نیز از خود نشان بدهد، سیاستمداری که می‌داند طبع حوزه سیاست، سیال، پر از فراز و فرود، سرشار از نفرت‌ها و عشق ورزیدن‌ها، دوستی‌ها و دشمنی‌ها و در نهایت، توام با شکست‌های بسیار و کامیابی‌های اندک است.

اما این وجه آخر سیاست ورزی، یعنی شکست بیشتر و کامیابی اندک، چیزی است که محسن رضایی بیش از هر سیاستمدار دیگری در ایران تجربه کرده است. او یک دوره نامزد انتخابات مجلس شورای اسلامی و سه دوره نامزد انتخابات ریاست جمهوری بوده است که در هر سه مورد نتوانست اقبال رای دهندگان را جلب کند. برخی گزارش‌ها حاکی است او تمایل دارد در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ هم بار دیگر بخت خود را بیازماید. تفاوت حضور محسن رضایی در این دوره در این است که این بار، طیف‌هایی از اصولگرایان خواستار حضور یک نامزد نظامی و حضور یک ژنرال در پاستور هستند. آیا فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ۸ سال دفاع مقدس، همان نظامی‌ای است که این طیف از سیاست ورزان آرزو دارند؟

محسن رضایی ؛ فرمانده‌ای که پایش را روی مین سیاست گذاشت

فرمانده سپاه در دوران جنگ، در سیاست همان کاری را کرد که بسیجی‌ها در دفاع مقدس انجام می‌دادند. او نخستین نظامی بود که پا به معبر پر از مین سیاست گذاشت تا راه را برای بقیه همقطاران خود باز کند. اما از سال ۷۶ که او ظاهرا از حوزه نظامی منفک شد، تاکنون فقط یک سمت انتصابی داشته است؛ دبیر و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام. انتصاب در این سمت، نه صرفا به خاطر شایستگی‌های مدیریتی او، بلکه به واسطه سرمایه و ارتباطات سیاسی بود که در خلال سال‌های نخست انقلاب اندوخته بود. کما اینکه مطابق خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی، در میانه سال ۱۳۷۶ برخی فرماندهان سپاه، همچون شهید قاسم سلیمانی و خود محسن رضایی، به هاشمی رفسنجانی مراجعه کرده و گفتند به خاطر اختلافات ایجاد شده، دیگر فرماندهی محسن رضایی بر سپاه قابل تداوم نیست و از هاشمی خواستند دنبال شغل مناسبی برای او باشد.

به این ترتیب بود که رضایی پس از مشورت رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام با آیت الله خامنه ای، از سوی رهبر انقلاب به عنوان دبیر مجمع تشخیص مصحلت نظام منصوب شد. محسن رضایی، دو سال بعد با نامزدی در انتخابات مجلس شورای اسلامی سعی کرد راهی به بهارستان بیابد، اما رای دهندگان تهرانی به فرمانده جنگ در ۸ سال دفاع مقدس روی خود نشان ندادند.

ناکامی محسن رضایی در یک رقابت انتخاباتی، در سال‌های ۸۸، ۹۲ و ۹۶ هم تکرار شد. اما در همه این سال‌ها، او با کسب کمترین میزان آرا از بخت حضور در پاستور محروم ماند. به این ترتیب محسن رضایی نتوانست از مین سیاست به سلامت عبور و معبر را برای حضور نظامیان باز کند. آنچه او ندید، این بود که نظامیان، نه به صورت مستقیم، بلکه به صورت غیرمستقیم و به واسطه یک چهره غیر نظامی توانستند حضور گسترده‌ای در قوه مجریه را تجربه کنند. این اتفاقی بود که در دولت محمود احمدی نژاد رخ داد. تجربه موفق نظامیان برای حضور در دولت احمدی نژاد، پیامد و معنای دیگری هم داشت که شاید از نظر محسن رضایی دور مانده باشد.

واقعیت این است که محسن رضایی، دیگر توان سازماندهی، ایجاد همگرایی یا گرد آوردن نیرو‌ها حول محور خود را ندارد. حضور نظامی‌ها در دولت احمدی نژاد، به رغم اختلاف محسن رضایی و رئیس این دولت، به این معنی بود که سازمان نظامی سابق رضایی، تغییرات جدی را تجربه کرده است، تغییراتی که با حضور نسل‌های جوان‌تر و روی کارآمدن چهره‌های جدیدتر به عنوان فرماندهان عالی رتبه، اتفاقا به معنای پایان تاثیرگذاری محسن رضایی بر این نهاد است. به عبارت دیگر، مطابق تحولاتی که در حوزه نظامی و سیاست این سال‌ها در ایران اتفاق افتاده است، می‌توان محسن رضایی را شخصتی «از اینجا مانده و از آنجا رانده» توصیف کرد، چهره‌ای که نه آن اندازه مقبولیت سیاسی و اجتماعی دارد که خود حادثه‌ای تازه در سیاست خلق کند، نه نفوذ سابق را بر سازمان نظامی متبوع خود دارد که بتواند پشتوانه‌ای برای خود ایجاد کند.

محسن رضایی کاندیدای انتخابات ۱۴۰۰

در فقدان محبوبیت و ناتوانی در ایجاد اجماع یا جمع کردن حامیان از سوی محسن رضایی همین بس، که پس از قائله بحث برانگیز او مبنی بر «عملیات فریب بودن» عملیات کربلای ۴، در نهایت دست به دامن صداوسیما شد تا با تماس تلفنی مستقیم شهید قاسم سلیمانی، بتواند با استفاده از سرمایه اجتماعی این شهید از مهلکه سیاسی که خود آفریده است بگریزد و بار دیگر وجهه خود را ترمیم کند.

شاید به دلیل همین فقدان‌ها است که محسن رضایی، با انتخابات ریاست جمهوری به عنوان نوعی بخت آزمایی برخورد می‌کند، یک بخت آزمایی که هر بار با تایید صلاحیت می‌تواند در این قمار بزرگ حاضر و یکی از بازیکنان آن باشد، اما هر بار بزرگ‌ترین بازنده این رقابت است.

اقتصاد از منظر محسن رضایی

محسن رضایی دارای نظریه‌های اقتصادی بسیاری است که به زعم او، می‌تواند برای بن‌بست گشایی از اقتصاد ایران موثر باشد. نگاهی به این دیدگاه‌ها نشان می‌دهد که برخی از آن‌ها چندان هم دور از واقعیت یا دور از ذهن نیستند، اما غالبا از سوی جامعه دانشگاهی، مدیران ارشد اجرایی یا افکارعمومی، جدی گرفته نمی‌شوند. به نظر می‌رسد یکی از دلایل اصلی این جدی گرفته نشدن، فقدان سرمایه اجتماعی و علمی است، همچنین حضور گسترده، گاه بی موقع، همیشگی و البته فقدان تاثیرگذاری و جریان سیاسی محسن رضایی در سیاست ایران است که باعث شد نظرات اقتصادی او هم جدی گرفته نشود.

محسن رضایی سال ۱۳۵۲ در مقطع کارشناسی رشته مهندسی مکانیک وارد دانشگاه علم و صنعت شد، اما به دلیل فعالیت‌های سیاسی دانشگاه را نیمه‌کاره رها کرد. پس از پایان جنگ، به دانشگاه علم و صنعت بازگشت، اما بازهم تحصیلات مهندسی را نیمه‌کاره گذاشت و در سال ۱۳۶۹ در مقطع کارشناسی اقتصاد در مرکز آموزش سازمان برنامه و بودجه تحصیلات خود را آغاز کرد. او کارشناسی ارشد اقتصاد و دکتری اقتصاد را در سال ۱۳۷۹ از دانشگاه تهران اخذ کرد.

به رغم تحصیلات در زمینه اقتصاد در یکی از بهترین مراکز و دانشگاه‌های کشور، اما نظرات اقتصادی ابراز شده از سوی محسن رضایی، نظرات یک اقتصاددان نیست که نشان دهنده علم و احاطه او به مسائل اقتصادی باشد، بلکه بیشتر نشان دهنده یک چهره سیاسی است که در رقابت با دیگر نامزد‌ها یا رقبا، طرح‌های خود را روی میز می‌گذارد. شاید تعبیر بهتر این باشد که دیدگاه‌های ارائه شده از سوی او، نه نقد‌های موشکافانه از اقتصاد ایران، بلکه طرح‌های جنگی و مدیریتی برای اداره یا توسعه هرچه زودتر کشور است، طرح‌هایی که قرار است نیرو و امکانات اقتصادی را در مناطق خاصی صرف کند تا مشکلات تمام شود؛ چیزی شبیه به طرح‌های عملیاتی دوران دفاع مقدس.

از «فدرالیسم اقتصادی» تا «انتظار»؛ آرزوهایی که برآورده نشد

«فدرالیسم اقتصادی» از جمله مهم‌ترین این ایده‌ها است. او خود در مصاحبه‌ای در سال ۹۰، فدرالیسم اقتصادی را نوعی از اداره جوامع به صورت فدرال تعریف کرد که «اداره کشور محدود به اقتصاد و مبادلات تجاری شده است و امور علمی و فناوری.» او اضافه کرد: «اداره هر فدرال به صورت دمکراتیک انجام می‌شود. فدرال اقتصادی نوع محدودشده‌ای از اداره به سبک فدرال است و محدود به امور اقتصادی است. البته در این روش مسائل سیاسی و دفاعی به صورت متمرکز انجام می‌شود.»

طبیعتا این شکل از مدیریت اقتصادی مدنظر محسن رضایی، تضاد و مغایرتی اساسی با قانون اساسی جمهوری اسلامی دارد. او در پاسخ به سوالی درباره این مغایرت، اینطور توضیح داد که فدرالیسم اقتصادی «برای اجرا در کوتاه مدت با اختیارات رئیس جمهور قابل انجام است و رئیس جمهور می‌تواند نمایندگان تام الاختیار برای ۹ یا ۱۱ منطقه منصوب کند و این نمایندگان مناطق را اداره کنند. این موضوع نیاز به فصل جدیدی در اداره کشور دارد که باید رعایت شود.»

به رغم تاکید رضایی، فدرالیسم اقتصادی به این معنی است که باید ساختار اجرایی و قانونی کشور خراب شده و از نو، چیز تازه‌ای ساخته شود. با وجود این، رضایی فدرالیسم اقتصادی مدنظر خود را حلال همه مشکلات اقتصادی کشور، از جمله انباشت سرمایه و توزیع نامناسب آن و نیز گره‌گشایی از تولید می‌داند: «تجار و تولیدکنندگان ما درخصوص فعالیت اقتصادی با مشکلات عدیده مواجه هستند. وضعیت ارزی ایران و هزینه تولید و انرژی همچنین بروکراسی اداری، هزینه‌های تشکیل سرمایه و فعالیت اقتصادی در ایران را بالا برده‌اند. در واقع نرخ ارز اسمی با واقعی تفاوت دارد و مازاد تولید مناطق به خود آن‌ها اختصاص نمی‌یابد. بسیاری از تولیدکنندگان و تجار هزینه می‌کنند ولی از منابع کمتر بهره مند می‌شوند. در فدرالیسم اقتصادی این ضعف‌ها و نقص‌ها بر طرف می‌شوند. موانع بروکراسی رفع می‌شوند و هزینه‌های آن کاهش یافته و در کنارش مازاد تولید مناطق به خود آن‌ها برمی‌گردد و در همان منطقه چرخش می‌یابد.»

محسن رضایی کاندیدای انتخابات ۱۴۰۰

اما آن بهشتی که محسن رضایی از فدرالیسم اقتصادی ترسیم کرد، نه از سوی جامعه مورد استقبال قرار گرفت و نه خودش بعد‌ها چندان به آن توجه کرد. در کشوری که هنوز درباره بسیاری از مسائل ریز اتفاق نظر وجود ندارد، چطور می‌توان بر اساس ایده یک شخص، کل نظام اجرایی و سیاسی و اداره کشور را خراب کرد و از نو ساخت؟

نگاه اتوپیایی محسن رضایی به حوزه اقتصاد، در دیگر ایده‌های اقتصادی او هم وجود دارد. رضایی در مقام دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، سوم خرداد ۱۳۹۵ در برنامه «پایش» شبکه اول سیما، از طرح دیگر اقتصادی خود موسوم به «انتظار» رونمایی کرد. او گفت: «طرحی با نام انتظار تهیه شده است که به دولت تقدیم خواهیم کرد. در این طرح ۳۱۳ نقطه از هزار شهر در ایران مشخص شده، حدود ۵۰۰۰ مدیر جهادی هم اعلام آمادگی کردند و ۱۱۰ بنگاه کارآفرین و ۳۳ دانشگاه مشخص شده‌اند. این ۳۱۳ نقطه توسعه‌ای در سراسر کشور شامل ۲۰ میلیون جمعت آن مناطق است. در سال پنجم یک میلیون شغل ایجاد می‌شود و درآمد سالانه این ۳۱۳ نقطه ۳۰ میلیارد دلار در سال خواهد بود. این طرح تمام نقاط کشور را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد. این طرح ثابت می‌کند که با این مدل‌ها می‌توانیم کار را اجرایی کنیم. شرطش حمایت مجلس و پذیرش دولت است وگرنه یک رویا خواهد بود.»

طرح انتظار در حد یک رویا باقی ماند، شاید به این دلیل که محسن رضایی حوزه اقتصاد و مدیریت کشور را با جنگ یکی گرفته بود که در آن، یکی ایده می‌دهد و طرح می‌ریزد، دیگران برای اجرای آن تلاش می‌کنند؛ در حالی که برخلاف این رویه جنگ، اداره کشور نیازمند چانه‌زنی، مذاکره، بده بستان، اقناع و اجماع‌سازی است، امری که رضایی ثابت کرده است خارج از توان او است.

رضایی در همین برنامه، ایده‌های دیگری را هم برای حل مشکلات اقتصادی کشور مطرح کرد که بیشتر آرزو‌های سیاسی و تاریخی اوست، تا برنامه عملیاتی. از جمله، او ریشه مشکلات کشور را فاقد برنامه بودن مدیران دانست و با ایجاد تشابه میان فرماندهی جنگ و مدیریت کشور، گفت: «برنامه یکی از محصولات فرماندهی است. برای اداره کشور به مدیران با برنامه نیاز داریم. مشکل کشور ما نداشتن مدیران با برنامه است.» دیگر طرح ارزشمدارانه و شعاری او خودباوری است: «خودباوری از دلایل پیروزی ما (در جنگ) بود. بنگاه‌هایی که از خودباوری و اعتماد به نفس برخوردار باشند موفق‌تر از بنگاه‌هایی هستند که این عامل را ندارند.» یا رضایی در تشابهی دیگر میان جنگ و صلح، اضافه کرد: «عامل سوم خلاقیت است، در واقع رقابت پذیری محصول خلاقیت است. در جنگ در میزان پیشروی رقابت می‌کردیم. خلاقیت و نوآوری در جنگ محصول خودباوری است. جای پای تکروی کردن و بی اعتمادی به دیگران در اقتصاد ما دیده می‌شود. خودمحوری در زمان تشکیل دولت‌ها به انحراف «من می‌توانم» کشیده می‌شود.»

ایده اقتصادی شاخص دیگر محسن رضایی ایجاد «بانک مردم» است. ایده بانک مردم با هدف توسعه کسب و کار خانگی و اشتغال‌زایی برای ۵ میلیون نفر تأسیس شد. او می‌گوید بانک مردم که با اولویت اشتغال‌زایی برای زنان خانه‌دار و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی راه‌اندازی می‌شود، کسب و کار خانگی و رفتن جوانان و دانشگاهیان به سمت تولید را حمایت می‌کند.

اسفند ۹۱ هنگامی که محسن رضایی برای حضور در انتخابات ۹۲ آماده می‌شد؛ وعده داد که «یارانه سبز به محصولات کشاورزی پرداخت خواهد شد و این یک ضرورت در تحول بنیادی این بخش محسوب می‌شود و کشاورزان می‌توانند به راحتی تولید و درآمد چندین برابری داشته باشند.» یارانه درآمدی، دیگر ایده او در این انتخابات بود که طی آن قرار بود که در صورت پیروزی او در انتخابات «۱۱۰ هزار تومان» به ایرانیان پرداخت شود «که شامل ۴۵ هزار تومانی است که از قبل پرداخت می‌شد، به اضافه ۶۵ هزار تومان یارانه درآمد تولیدی که ماهانه به افراد پرداخت می‌شود و یارانه سبز که برای تامین امنیت غذایی و توسعه کشاورزی است.»

محسن رضایی دکتری اقتصاد دارد، اما ایده‌هایی که او در زمینه اقتصاد مطرح می‌کند، ایده‌های سیاستمداری است که سعی دارد رای دهندگان را اغوا کند، نه ایده‌های یک کارشناس اقتصادی که تلاش می‌کند مشکلات خرد و کلان اقتصاد را واکاوی کند. تازه‌ترین نمونه از این ایده‌ها، ۱۵ آبان امسال از سوی او مطرح شد. دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با طرح این ادعا که «از من سوال می‌کنند که طرح شما برای اقتصاد بدون نفت چیست؟ آیا فقط به فروش محصولات پتروشیمی و پالایشگاهی فکر می‌کنید؟» پاسخ داد: «این کار حداقل کاری است که باید با نفت کرد. می‌توانیم با جهش تولیدات ملی و رونق اقتصادی علاوه بر اینکه نفتی برای فروش به صورت خام نداشته باشیم، بلکه روزانه باید واردات نفت از کشور‌های دیگر داشته باشیم تا بتوانیم پاسخ صنعت و کشاورزی مدرن ایران را بدهیم.»

او افزود: «اگر اقتصاد و تولید ملی ما راه بیفتد هیچ ایرانی نیست که درآمد سرانه آن زیر ۵۰ هزار دلار باشد. همه چیز برای این جهش و تحول آماده است. هر تحول در ایران، بر روی زندگی ۵۰۰ میلیون نفر در اطراف ایران تاثیر می‌گذارد به شرط آنکه بازار‌های منطقه و حوزه نفوذ فرهنگی را در اهداف خود داشته باشیم.»

اما اقتصاد و تولید چگونه باید راه بیفتد؟ با فدرالیسم اقتصادی که خود نیازمند نوسازی قانون اساسی است؟ این‌ها سوالات ریشه‌ای است که محسن رضایی پاسخ درخوری برای آن‌ها ندارد. به طور کلی، در هر حوزه اقتصادی می‌توان نظر و دیدگاهی از محسن رضایی یافت، خواه درباره نرخ ارز باشد، خواه نظام بانکی، گمرک، افزایش ارزش پول ملی، مدیریت کشور، اشتغال و سایر حوزه‌ها. اما این دیدگاه‌ها اغلب فاقد پشتوانه نظری است و بیشتر بر قدرت مدیریتی اتکا دارد و البته، فقدان مدیریت قوی در کشور، نکته‌ای است که در هر سخنرانی محسن رضایی به آن اشاره می‌شود. شاید این امر ارجاعی است به مدیریت بلامنازع ۸ ساله او در سپاه پاسداران در طول دفاع مقدس که البته در ۸ سال بعد از آن هم ادامه یافت. در کنار این، می‌توان تجربه فعالیت‌های اقتصادی سپاه پاسداران را نیز بر شکل گیری چنین دیدگاهی موثر دانست. زیرا ورود سپاه به فعالیت‌های اقتصادی و شکل گیری قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا، در دوران فرماندهی محسن رضایی اتفاق افتاده است.

محسن رضایی کاندیدای انتخابات ۱۴۰۰

محسن رضایی؛ رقیب همه و هیچ کس

محسن رضایی در دوره‌های نامزدی خود در انتخابات ریاست جمهوری تقریبا با همه رقابت کرده است؛ از میرحسین موسوی و مهدی کروبی و محمود احمدی نژاد گرفته تا حسن روحانی و محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی و محمدرضا عارف؛ بنابراین می‌توان محسن رضایی را رقیب سیاسی و انتخاباتی همه جریان‌های فکری و سیاسی کشور دانست. رقیبی که بازیگری یکه و تنها محسوب می‌شود و تاکنون هیچ جریان یا هیچ نامزدی، آنقدری برای فرمانده سابق وزن سیاسی قائل نبوده است که بخواهد با او وارد ائتلاف شود.

محسن رضایی نه در مقام یک کنشگر سیاسی و نه در مقام یک مدیر ارشد جمهوری اسلامی، هیچ گاه نتوانست اجماع کلی حول خود ایجاد کند. او حتی چهره محبوبی میان اصولگرایان هم نیست. او بسته به موقعیت‌های تاریخی و سیاسی، دوری و نزدیکی خود به سیاستمداران را تعریف کرده است. گاهی به هاشمی نزدیک شده و پس از مرگ از آن‌ها فاصله گرفته است، گاهی از برجام دفاع کرده و بر تداوم مذاکرات حتی قبل از سال‌های دولت روحانی تاکید کرده، گاهی هم به غرب تاخته است. مجموعه این شرایط، نشان می‌دهد که رضایی شاید در جنگ فرماندهی استراتژیک بوده است که نگاهی بلندمدت داشته، اما در سیاست چهره‌ای تاکتیکی بوده است که موضع گیری‌ها و مکان یابی‌های کوتاه مدت داشته است.

به هر رو گویا او قصد دارد در ۱۴۰۰ هم بخت خود را برای حضور در پاستور بیازماید. از حالا می‌توان تصور کرد که او ایده‌های اقتصادی و مدیریتی جدیدی را برای طرح در وعده‌های انتخاباتی خود آماده کند، اما از همین حالا می‌توان گفت که این طرح‌ها با واقعیت‌های سیاسی، اقتصادی و تاریخی ایران فاصله بسیار دارد و مهم‌تر از همه اینها، همانطور که او در انتخابات‌ پیش از این هم تجربه کرده است، نمی‌تواند سربازان دیروز خود را هم برای حمایت از فرمانده سابق به خط کند. این شاید بزرگ‌ترین باخت محسن رضایی در دوره حیات سیاسی او باشد.

منبع: اقتصاد ۲۴

شاید این مطالب را هم دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.