طرح ائتلاف کاندیداهای مستقل سراسر کشور برای تشکیل «اتحادیه کشورهای وارث تمدن ایرانی»
در بخش پیشین، قسمت دوم گفتگوی مفصل خبرنگار روزنامه دنیای جوانان با حسین رمضانی خردمردی، دبیرکل ائتلاف کاندیداهای مستقل سراسر کشور منتشر شد که طی آن یکی از برنامه های ائتلاف به نام «وزارت خانواده» که برای حمایت از زنان و کودکان و جوانان در چارچوب نهاد خانواده تدوین شده، مورد بحث قرار گرفت. در این بخش، قسمت سوم و پایانی این گفتگو که درباره طرح این ائتلاف برای تشکیل اتحادیه ای منطقه ای بین ایران و 10 کشور دیگر حوزه فرهنگی ایران است، برای آگاهی خوانندگان محترم روزنامه دنیای جوانان تقدیم می شود.
***
* آقای رمضانی خردمردی، شما علاوه بر حوزه سیاستگذاری داخلی که تأسیس وزارت خانواده و ایجاد مرکز ملی نظارت همگانی زیر نظر مجلس شورای اسلامی را از برنامه های ائتلاف کاندیداهای مستقل سراسر کشور در انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی اعلام کرده اید، در حوزه سیاست خارجی نیز طرحی برای تشکیل «اتحادیه کشورهای وارث تمدن ایرانی» مطرح کرده اید، درباره این طرح نیز برای خوانندگان روزنامه دنیای جوانان مختصری توضیح دهید.
ـ طرح های سه گانه ائتلاف با نگاه مسأله شناسانه و رویکرد سیاستگذاری عمومی ارائه شده است. طرح اتحادیه نیز در حوزه سیاست خارجی و با رویکرد همگرایی و منطقه گرایی نوین تدوین شده است. اتحادیه کشورهای وارث تمدن ایرانی، طرحی است برای ایجاد نوعی همگرایی فرهنگی، هویتی و اقتصادی بین ملتهایی که در تاریخ پر فراز و نشیب منطقه فلات ایران، در کنار هم زیستهاند و از عناصر فرهنگی و تمدنی مشترکی بهره میبرند. کشورهای مورد نظر، یازده کشور ایران، افغانستان، تاجیکستان، پاکستان، ازبکستان، ترکمنستان، آذربایجان، گرجستان، ارمنستان، قزاقستان و قرقیزستان هستند که مردمانشان هزاران سال در کنار هم زیسته و در سدههای گذشته، در کشاکش رقابتهای استعماری از هم جدا شده اند. این طرح که برای اولین بار در سال 82، همزمان با درخواست ایران برای عضویت ناظر ایران در اتحادیه عرب در قالب یک یادداشت سیاستی، در فضای رسانه ای مطرح شده بود، در انتخابات مجالس هشتم و نهم شورای اسلامی هم محور ائتلاف کاندیداهای مستقل سراسر کشور بود و اکنون نیز یکی از سه طرح محوری ائتلاف است.
* تشکیل چنین اتحادیه ای چه ضرورتی دارد و چه فوایدی برای مردم منطقه می تواند داشته باشد.
ـ اتحادیه های منطقه ای حسب میزان همکاری ای که اعضا در حوزه های مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی برای خود تعریف می کنند، اهمیت می یابند. بنابراین، با نگاهی اجمالی به وضعیت حال حاضر منطقه، ضرورت تشکیل اتحادیه در حوزه های اقتصادی، فرهنگی و امنیتی مشهود است؛ چرا که به لحاظ تأمین امنیت، تشکیل چنین اتحادیه ای می تواند اقدام بموقع و هوشمندانه ای در مقابله با خطر نفوذ افراط گرایی جریان های تکفیری در فلات ايران و ارتقای امنیت مشترک کشورهای منطقه باشد؛ به لحاظ فرهنگی، همگرایی بین کشورهای حوزه ایران فرهنگی را تقویت می کند و به لحاظ اقتصادی نیز همسو با رويکرد همگرايی نوین منطقه ای در نظام بین الملل، پیشرفت و توسعه جمعی مردمان این کشورها را با ایجاد اشتغال و افزایش تبادلات تجاری به ارمغان می آورد.
* آیا نام اتحادیه که بر تمدن ایرانی تأکید دارد، مانعی برای حضور دیگر کشورها در اتحادیه نیست؟
ـ از منظر سیاسی و در شرایط کنونی، با توجه به رویکردهای دولتمردان بعضی از این کشورها چنین تصوری درست به نظر می رسد؛ اما درباره فرهنگ و مردمان یک منطقه، باید بیش از نگاه سیاسی، نگاه تاریخی، اجتماعی و فرهنگی داشت. مردمان این کشورها ريشه فرهنگي و تمدني مشتركی دارند و هزاران سال در کنار هم زیسته اند؛ اما در کشاکش رقابتهای استعماری، با مرزبنديهاي تحميلي، از هم جدا شدهاند که بیشتر متأثر از نقش مداخلهجویانه انگلیس بوده است؛ مثلاً جداسازی خراسان فرهنگی از ایران فرهنگی و استعمار و عقب نگه داشتن ملت افغانستان طی معاهده پاریس، تحمیل حکمیت گلداسمیت و الحاق بخشی از مردم بلوچ به هند، حمایت از امپراتوری روسیه در تحمیل معاهدات ننگین گلستان و ترکمنچای، اشغال و جداسازی برخی جزایر و استان جنوبی ایران و … و همچنین هویتسازیهای خُرد قومی و مذهبی در کشورهای حوزه تمدن ایرانی، بخشی از خسارتهای وارده بر مردم منطقه از سوی دولتمردان انگلیس بوده است؛ اما در مقابل می بینیم که انگلیس در همین دوران برای خود هویتسازی جدیدی در جهت ادغام داشت. به بیانی دیگر، در همین سالها که انگلیس ایران را تجزیه می کرد، خود با فتح پادشاهیهای مستقلی به نام اسکاتلند، ولز و حتی ایرلند شمالی هویت جدیدی به نام «بریتانیا»! برای خود تأسیس کرد. بنابراین، تأکید ما بر این نام، نه از ملاحظات روز سیاسی، بلکه از واقعیتهای سیاسی و فرهنگی تاریخ منطقه نشأت می گیرد.
* با توجه به ناهمگونی سطوح توسعه در کشورهای منطقه، آیا این کشورها می توانند در قالب یک مجموعه یا اتحادیه همکاری کنند؟
ـ در چشمانداز بیست ساله، ایران كشوری توسعهیافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه آسیای جنوب غربی ترسیم شده است؛ به راستی آیا قابل تصور است که كشوری به لحاظ اقتصادی، علمی و فناوری توسعهیافته باشد؛ اما همسایههایی توسعه نیافته و درگیر فقر، بیکاری، قاچاق مواد مخدر، خشونت و افراطیگری داشته باشد؟ آیا کشت و تولید مواد مخدر در افغانستان، در ایران نمود و تأثیری ندارد؟ آیا خشونت و افراطیگری موجود در کشورهای همسایه شرق، شمال شرق و شمال غرب و غرب کشور مرزهای ما را متأثر نمیکند و زندگی هموطنان استانهای مرزنشین ما را تحتالشعاع قرار نمیدهد؟ و آیا بدون داد و ستد و استفاده مناسب از ظرفیت تجاری و معاملاتی کشورهای همسایه، میتوان برای جوانان ایرانی اشتغال ایجاد کرد؟
به نظرم پاسخ همه این سؤالها مشخص است: ما نمیتوانیم قدرت اول اقتصادی منطقه باشیم، در حالی که ترکیه شریک اول تجاری همسایگان ما باشد! نمیتوانیم در امنیت باشیم، در حالی که دولتمردان عربستان با سرمایهگذاریهای کلان، در کشورهای همسایه ما، مدارس دینی وهابی دایر کنند و همسایگان تاریخیمان را از کودکی، برای دشمنی و خشونت علیه ما تربیت کنند! نمیتوانیم در رفاه و سلامت باشیم، در حالی که کشت و قاچاق مواد مخدر شغل بسیاری از مردم کشور همسایه ما باشد و به راحتی در دسترس جوانان و نوجوانان ما قرار بگیرد! ما نمیتوانیم توسعه یافته شویم، در حالی که به جای سرمایهگذاری در کشورهای همسایه و کمک به ریشه کن کردن معضلات مشترکی که در آن کشورها ریشه دوانده و به سرزمین ما سرریز میشود، در ونزوئلا و جیبوتی سرمایهگذاری کنیم!
واقعیت این است که ایران کنونی با این جغرافیا و حدود مرزی، در طول تاریخ، هیچ گاه قدرت اول منطقه نبود و ما هم نمیتوانیم بدون توجه به تاریخ و فرهنگ این سرزمین و نادیده گرفتن پشتوانه عظیم «ایران فرهنگی» به قدرت اول منطقه تبدیل شویم؛ مگر آن که در فرصت باقی مانده «طرحی نو» دراندازیم و «با تعریف درستی از هویت ملی» و «ریشه کنی فقر و فساد و تبعیض، استحکام نهاد خانواده ایرانی، تمهید اشتغال، سلامت، رفاه و امنیت و تأمین اجتماعی برای همه ایرانیان» با نگاهی جامع به مشکلات، به سوی منطقهگرایی حرکت کنیم و ایران فرهنگی را گام و اولویت اول هر گونه رابطه خارجی با دیگر کشورها در نظر بگیریم.
* به عنوان آخرین سؤال، رهبران کشورهای مورد نظر چه موضعی درباره این همگرایی دارند؟ آیا قرائنی مبنی بر تمایل آنان به این همگرایی و تشکیل اتحادیه کشورهای وارث تمدن ایرانی هست؟
ـ بله؛ مرور مواضع و دیدگاههای مسئولان طراز اول و همچنین شخصیتهای علمی و فرهنگی این کشورها، نشان می دهد که چنین تمایلی هست؛ اما عزم و اراده سیاسی لازم بویژه در میان مسئولان اجرایی و قانونگذاری ما برای تحقق آن وجود ندارد که من به سه مورد اشاره می کنم.
اول: قزاقستان که کشوری است با زبان متعلق به زبان ترکی. پایتخت این کشور پس از استقلال، آلماتا (واژهای ترکی به معنای پدر سیب) بود؛ اما گرایش این کشور به فرهنگ و تمدن ایرانی بسار جالب است. از جمله نامگذاری پایتخت جدید این کشور به نام «آستانه» و نامگذاری بزرگترین و مهمترین جایزه ملی این کشور به نام فارابی، دانشمند بزرگ ایرانی (که زادگاهش روستای فاریاب در جنوبیترین منطقه آن کشور است) یا پرچم آن کشور با رنگ آبی فیروزهای، خورشید و عقاب که گواه دیگری به تعلقات دو ملت به فرهنگ مشترک است.
در راستای این گرایش به معرفی ملت قزاقستان به عنوان یکی از وارثان تمدن ایرانی میتوان به سخنان نور سلطان نظربايف، رئیس جمهور قزاقستان، اشاره کرد، آنجا که گفت: تقویم قزاقستان باید با نوروز آغاز شود. یا يريك اوتمبايف، سفير پیشین قزاقستان در ايران، بارها، صریحاً تمایل مردم کشورش را برای ایفای نقش ایران به عنوان محور همگرایی منطقهای بر اساس فرهنگ و تمدن ایرانی بیان کرده است؛ از جمله این که گفت: «فرهنگ ايراني، مادر فرهنگهاي آسياي مركزي است» و «پشتوانه تاريخي ملت قزاقستان، فرهنگ غني ايراني است.» در همین زمینه، دکتر حسن علیاف، رئیس کرسی زبانهای شرقی دانشگاه زبانهای خارجی و ارتباطات بین المللی آبلای خان قزاقستان نیز گفت: دولت [قزاقستان] باید برای پیوستگی و یکی شدن فرهنگها و تمدنهای ایرانی کوشش کند.
دوم: یا ميخاييل ساكاشويلي، رئيس جمهور پیشین گرجستان در دوران ریاست جمهوریاش، در سخنانی گفت: «ايران، بخشي از غرور ملي، احساسات و فرهنگ ماست.»
سوم: موضع و رهنمودهای مقام معظم رهبری درباره این همگرایی نیز مثبت و حتی همراه با تأکید است. ایشان در دیدار با امام علی رحمان در تاریخ 20/2/86 فرموده اند «تاجیکستان قطعهای جداناپذیر از فرهنگ ایران است.»
ایشان که سه دهه در رأس تمام مسائل کلان کشور بوده و اشراف کاملی به مسائل مردم ایران و ملتهای منطقه دارند، به ظرفیتهای مشترک فرهنگی منطقه به خوبی واقف بوده و با توجه به آگاهی از ظرفیت سازمانهای منطقهای و بینالمللی؛ نظیر اکو، سازمان کنفرانس اسلامی و جنبش عدم تعهد و … جای خالی سازمانی منطقهای مبتنی بر فرهنگ مشترک و کهن مردمان منطقه را برای تأمین منافع مشترک ملتها به خوبی احساس کرده و حتی آن را به مسئولان این کشورها مستقیماً بیان کردهاند؛ آنجا که تأکید کردهاند: «ملتهای منطقه میتوانند یك مجموعه با ارزش و والای فرهنگی تشكیل دهند.»
به نظر ما همه این سخنان، دال بر این است که ظرفیت عظیمی برای همگرایی نوین منطقهای، با حفظ استقلال ملتها و تمامیت ارضی کشورها و برای صلح، امنیت، ثبات و توسعه منطقه، بر اساس تاریخ و فرهنگ و تمدن مشترک (که همان فرهنگ و تمدن ایران قدیم و متعلق به همه وارثان آن است) وجود دارد و ما هم به برای رسیدن به آن تلاش می کنیم.