تشدید شلیک توپخانه ها به سمت هاشمی رفسنجانی؛ چرا ؟!
بعد از وقایع غمبار انتخابات 1388 ، برخی از چهره های انقلاب از دایره قدرت بیرون رفتند یا بیرون رانده شدند که معروف ترین این افراد میرحسین موسوی بود و مهدی کروبی؛ معترضانی که هرگز نتیجه انتخابات را نپذیرفتند و به مدت اندکی بعد از آن از سوی مخالفانشان "سران فتنه" نامیده شدند.
البته در آن ماجراها ، تنها این دو نبودند که ریل قطار سرنوشت شان عوض شد، بلکه بسیاری دیگر یا به زندان رفتند، یا از کشور خارج شدند ، یا سکوت اختیار کردند یا از در تقابل با جریان مخالفان برآمدند.
در این میان عد های هم کوشیدند راهی میانه و کم هزینه برای کشور و نظام از میان آن همه هیاهو پیدا کنند و البته تعداد افراد گروه اخیر بسیار اندک بود ؛ چه آن که در آن فضای رادیکال – که هر طرفین به کمتر ازحذف و طرد دیگری راضی نمی شد – سخن گفتن از اعتدال و عقلانیت مساوی بود با موج حملات بی امان از سوی دو طرف دعوا.
اکبر هاشمی رفسنجانی از معدود افراد معتقد به این رویکرد بود. هم از این روست که در طول این دو سال و اندی ، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ، هم از سوی معترضان نواخته شده و هم نیروهای اصولگرا علیه او تاخته اند.
معترضان انتظار داشتند هاشمی رفسنجانی اختلافات خود با محمود احمدی نژاد را به آوردگاه نزاع های بعد از انتخابات ببرد و مانند موسوی و کروبی ، نزاع عیان کند و به عنوان مثال تا ابطال انتخابات در خانه اش اعتصاب کند تا وزن جبهه آنان را افزون نماید.
در مقابل نیروهای درون حاکمیت از هاشمی می خواستند به عنوان کسی که از او به عنوان "استوانه نظام" یاد شده ، معترضان را "خس و خاشاک" بداند و علیه آنها به عنوان "فتنه گران" بیانیه دهد و خواستار محاکمه "سران فتنه" شود.
این جریان وقتی دید هاشمی چنین نمی کند ، آرزو کرد که او نیز خطایی راهبردی مرتکب شود تا بلکه بتوان به مدد این اشتباه ، پرونده هاشمی را نیز در هم پیچید و از صحنه معادلات حذفش کرد.
برای نواصولگرایان ، هیچ دستاوردی نمی توانست شیرین تر و استراتژیک تر از مرگ سیاسی هاشمی در وقایع بعد از انتخابات باشد.
اما این مرگ مستلزم آن بود که هاشمی دست به یک اشتباه بزرگ و آشکار بزند و در واقع خودکشی کند تا آنان بتوانند تیر خلاص را بزنند.
با این حال هاشمی که بیش از نیم قرن تجربه سیاسی دارد ، هر چند به سختی ، اما به هر حال راه میانه را طی کرد تا از یک سو ، نتوانند او را از صحنه حاکمیت حذف کنند و از سوی دیگر ، همچنان بتواند با اصلاح طلبانی که سودای براندازی ندارند تعامل کند و حلقه واسط آنها با نظام باشد.
هر چند در طول این زمان نه چندان کوتاه ، هر که از جا برخاسته سنگی به سمت خانه هاشمی زده است اما در یک ماه اخیر موج حملات هاشمی ستیزانه به طرز ویژه ای افزون تر شده است. به نظر می رسد این موج جدید که در رسانه های نو اصولگرایان نمود بیشتری دارد آشکارا به انتخابات مجلس نهم ارتباط دارد، زیرا در فقدان بسیاری از اصلاح طلبان در فضای کنونی کشور ، این هاشمی رفسنجانی است که می تواند فضای انتخابات را به گونه ای که دلخواه آنان نیست تغییر دهد.
اصولگرایان بر آنند که انتخابات اسفند 90 بین طیف های مختلف خودشان برگزار شود. به بیان دیگر بخش عمده ای از آنان خود را برای یک انتخابات درون اردوگاهی آماده کرده اند نه رقابت بین اردوگاه اصولگرایان با اردوگاه از هم پاشیده اصلاح طلبان.
در این میان تنها کسی که پتانسیل لازم برای تبدیل انتخابات "درون اردوگاهی" به "میان اردوگاهی" را دارد هاشمی رفسنجانی است. این البته بدان معنا نیست که هاشمی الزاماً مطلوب ترین گزینه برای اصلاح طلبان باقی مانده و معتقد به حفظ نظام است بلکه واقعیت های جاری چیزی جز این را نمی رساند.
البته هنوز در این که اصلاح طلبان – با محوریت هاشمی یا بدون او – اساساً وارد گود انتخابات می شوند یا نه ، تردیدهای جدی وجود دارد و آنها هنوز رسماً چیزی در این باره اعلام نکرده اند . با این حال دوراندیشی نواصولگرایانه ایجاب می کند از هم اکنون آتش توپخانه ها به سمت هاشمی روانه شود تا اگر احیاناً اصلاح طلبان بخواهند با هاشمی بیایند ، او به اندازه کافی تا آن زمان مجروح شده باشد.
منبع: عصر ایران