افروغ: چگونه می‌شود کسی که گرین‌کارت دارد انقلابی باشد؟

عماد افروغ در گفتگویی که با روزنامه شرق داشته مطالبی راجع به اسلام و هویت ایرانی، دوم خرداد و موضوعات دیگر داشته که خلاصه صحبتهای وی به شرح زیراست:

* ما توقع داریم شهروندان ما فقط خود فردی‌شان را نبینند، جامعه را هم ببینند، مسوولیت و اخلاق اجتماعی را احساس و درک کنند.

* قبل از اسلام وفاداری به شاه عامل هویت بود، اما با ورود اسلام قواعد و مذهب و اصول مبنای هویت‌ شد. با انقلاب اسلامی هم همین اتفاق افتاد. یعنی قواعد و آموزه‌ها و اصول اساس هویت هستند نه شخص. علتش هم این است که ما توجه نداریم که این ظرف، ظرف مناسبی برای انقلاب اسلامی نیست.

* ما باید عطف به یک‌سری صلاحیت‌های عمومی که قانون دایره آن را مشخص کرده است، اجازه دهیم خبرگان غیرفقهی ما هم در این مجلس نمود داشته باشند. این واقعا باعث می‌شود در شناسایی مسایل، چالش‌ها و مشکلات موفق‌تر باشیم و در واقع یک خبرگان فعال و جامع داشته باشیم.

* چرا باید صلاحیت فقهی فقها را شورای نگهبان تعیین کند؟ این توجیه خودش را باید داشته باشد. اگر ما می‌خواهیم که کشور فقهی اداره شود، یعنی قاعده‌مند و منضبط اداره شود باید از تمام پتانسیل‌های مراجع عظام و حوزه‌ها استفاده شود.

* چه توجیهی وجود دارد که ما اجازه نمی‌دهیم مراجع، خودشان فقها را به مردم معرفی کنند و پس از احراز یک‌سری صلاحیت‌های عمومی از سوی شورای نگهبان، مردم انتخاب کنند. ما احراز صلاحیت‌های عمومی را در مورد نمایندگان هم داریم، ما در مورد خبرگان غیرفقیه پیشنهادی نیز این را می‌گوییم.

*اجازه دهیم که میزان ملاک احراز فقاهت توسط خود مراجع تعیین شود که باعث می‌شود مراجع در سرنوشت و اداره فقهی کشور که یکی از ضرورت‌های مغفول جامعه است و به کرات مورد تاکید امام راحل(ره) و مقام معظم رهبری است، درگیر شوند. این باعث می‌شود فقه سیاسی زمین‌مانده و مغفول ما پویا و فعال شود.

* شخصا وضعیت موجود قانون اساسی را قابل قبول و قابل دفاع می‌دانم، چون به تفکیک قوا نزدیک‌تر است.

* یکی از ملزومات نظام‌های پارلمانی وجود احزاب غیردولت‌ساخته در فضایی غیرمتمرکز و به دور از اقتصاد نفتی است که ما فاقد آن هستیم. متاسفانه احزاب ما آلوده به رابطه قدرت – ثروت هستند.

* من ایرادم به دوره بعد از جنگ این است که به دلیل فهم غلطی که از انقلاب داشتیم پراگماتیسم را کلید زدیم، غافل از اینکه عمل‌گرایی سم مهلک آرمان‌گرایی است.

* مشکل من با دوم ‌خرداد این نبود که فضای سیاسی باز شد. در برابر آن فضای بسته مقتدر همراه با توجیهات مذهبی عده‌ای، یک جریان به‌طور طبیعی از دل آن بیرون آمد.

* من بحثم با دوم ‌خرداد این نبود که چرا فضای سیاسی باز شده، که چرا بحث آزادی مطرح است. چرا توسعه سیاسی مطرح شده است؛ مساله من این بود که چرا این بحث آزادی‌خواهی و توسعه سیاسی در ظرف انقلاب اسلامی مطرح نمی‌شود؟ چرا نمی‌فهمیم که این گفتمان یکی از قابلیت‌هایش آزادی است.

* بعد از جنگ، پراگماتیسم از کانال ماکیاولیسم سکولار عبور کرد و به ماکیاولیسم مذهبی رسید.

* اگر در گذشته از اخلاق غیردینی بحث می‌کردند و از اخلاق منفی به‌گونه‌ای در سیاست استفاده می‌شد، امروز اخلاق مثبت را ابزار سیاست کردند، دین را ابزار سیاست کردند، همان که من از آن به‌عنوان ماکیاولیسم مذهبی یاد کردم و گفتم آثارش به مراتب مخرب‌تر است.

* در دوم خرداد فضای باز سیاسی بود، اما درِ عرصه حکومت بسته بود، در عرصه حکومت و به اصطلاح اجرا مدیریت واگنی بود، اما فضا فضایی بود که من هم می‌توانستم حرفم را بزنم.

* معتقدم اخلاق‌گرایی بدون توجه به یک مبنای هستی‌شناختی و یک غایت‌شناسی پا در هوا می‌ماند یعنی خدا می‌تواند یک تکیه‌گاه مستحکمی برای فعل اخلاقی باشد و غایت و فرجام خوش هم می‌تواند یک ضمانتی برای فعل اخلاقی باشد.

* ما هنوز یاد نگرفته‌ایم که بین نقد فکر و تخریب شخصیت، باید تفاوت قایل شد. اینها کمی به رشد نایافتگی و مقداری هم به قدرت‌طلبی‌ها باز می‌گردد یعنی فقط به یک ذهنیت غلط برنمی‌گردد، عده‌ای منافع‌شان را در تخریب می‌بینند و برنامه‌ریزی‌شده عمل می‌کنند.

* از مکتب ایرانی می‌گویند اما هیچ درکی از هویت ایرانی و عناصر مقوم هویت ایرانی ندارند. ظرف ایرانی به ماهو ظرف چیزی برای عرضه ندارد، اما اگر به جوهر این ظرف نگاه کنیم، چیزی جز دینداری نمی‌بینیم.

* تمام ایران‌شناسان معروف معتقدند که عنصر مقوم ایرانی دینداری اوست. شما قبل از اسلام هویت مزدایی را دارید، بعد هم اسلام را دارید با یک ویژگی‌های خاص.

* گرین‌کارت داشتن چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ گرین‌کارت یعنی اینکه شما هیچ اقدامی علیه آمریکا نکنید، تمام قوانین آمریکا را بپذیرید. چه محلی، چه ایالتی و چه کشوری. من سوال می‌کنم چگونه می‌شود یک نفر انقلابی باشد و گرین‌کارت هم داشته باشد؟ آیا تعارضی بین قانون جمهوری اسلامی و قانون آمریکا وجود ندارد؟ یعنی بین مردمسالاری دینی و لیبرال دموکراسی هیچ تعارضی نیست؟ مزاح می‌فرمایید.

 

 

شاید این مطالب را هم دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.