«شیخوخیتِ» از دست رفته/ دربارۀ سخنان حداد عادل در نقد «محوریتِ» روحانیت

جامعۀ روحانیت و «محوریت» و«شیخوخیتِ» از دست رفته/ 7 نکته دربارۀ سخنان حداد عادل«مشکل امروز ما این است که جامعۀ روحانیت مبارز به طور مستقل راه افتاده و می‌گوید من می‌خواهم انتخابات را میزبانی کنم و محور وحدت شوم. حرف بنده به آنها این است که وقتی تجربۀ شورای ائتلاف وجود دارد چرا آن را نادیده می‌گیرید؟ دوستان پایداری هم البته داستان خود را دارند.»

این سخنان را غلامعلی حداد عادل در جایگاه «رییس شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی» در «همایش سیاسی اتحادیه جامعۀ اسلامی دانشجویان» بر زبان آورده و در عین حال احتمال تأیید صلاحیت محمود احمدی‌نژاد رییس جمهوری ایران در سال های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ را منتفی دانسته و گفته است: «آمدن احمدی‌نژاد را اصلا به عنوان شوک انتخابات در نظر نگیرید. یعنی تکلیف روشن است. چنین اتفاقی نخواهد افتاد، دفعۀ قبل هم نیفتاد، حالا که ۴ سال هم گذشته و بدتر هم شده است.»

به بهانۀ این سخنان می‌توان نکاتی را یادآور شد:

۱٫ با درگذشت و حذف شیوخ ثلاث جناح راست (آقایان مهدوی کنی، محمد یزدی و مصباح یزدی) قابل پیش بینی بود که موقعیت روحانیت در جناح راست تضعیف شود. به نظر می‌رسد روابط نزدیک مصطفی پورمحمدی دبیر کل کنونی جامعۀ روحانیت مبارز با حسن روحانی که وزیر کابینۀ اول او هم بوده یکی از دلایل نارضایتی حداد عادل است.

جامعۀ روحانیت و «محوریت» و«شیخوخیتِ» از دست رفته/ 7 نکته دربارۀ سخنان حداد عادل
جانشین مرحوم محمد یزدی در جامعۀ مدرسین هم موقعیت او را ندارد و مصباح یزدی هم اگرچه کادرسازی می‌کرد اما جانشینی برای خود تربیت نکرد.

جالب این است که تضعیف موقعیت روحانیت در جناح راست در حالی است که در طیف مقابل محوری‌ترین شخصیت‌ها همچنان روحانیونی در آوازه و اندازۀ سید محمد خاتمی، موسوی خویینی‌ها و عبدالله نوری‌اند. جالب از حیث طعنه‌آمیزی آن. چون راست‌گرایان، اصلاح‌طلبان را به تضعیف موقعیت روحانیت متهم می‌کردند و اکنون اما اصول‌گرایان‌اند که روحانیت را کنار می‌زنند. اتفاقی که پیش‌تر با بها دادن به مداحان یا سکوت دربرابر حملات امثال رحیم‌پور ازغدی یا سپردن ارگان مطبوعاتی به نواصول گرایان رخ داده بود اکنون در قالب سخنان حداد عادل خود را نشان می‌دهد.

۲٫ حداد عادل از جامعۀ روحانیت مبارز خواسته «به صورت مستقل راه نیفتند» و لابد انتظار دارند اعضای این تشکل مذهبی سیاسی که هیچ گاه حاضر به درخواست مجوز از وزارت کشور هم نشدند و خود را از جمهوری اسلامی هم قدیمی‌تر می‌دانستند دنبال او راه بیفتند.

یک لحظه تصور کنیم آیت‌الله مهدوی کنی که با تأسیس حزب جمهوری اسلامی از جانب روحانیونی چون آیت‌الله بهشتی و آیت‌الله خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی و انشعاب چهره‌هایی چون مهدی کروبی از جامعۀ روحانیت مبارز هم مخالف بود اکنون برخیزد و ببیند نه روحانیون رقیب که یک غیر روحانی این گونه به جامعۀ روحانیت طعنه می‌زند و نه انتظار پیش‌قراولی که توقع پیروی دارد.

۳. این که دیگران جلوتر از جامعه روحانیت مبارز کاندیدا تعیین کنند البته سابقه داشته اما مؤتلفه هم در سال ۷۵ برای انتخابات ۷۶ یک عضو جامعه روحانیت را نامزد کرد (ناطق نوری) نه میرسلیم یا بادامچیان را.

حالا اما حداد می‌گوید مستقلا راه نیفتید. عضوی از شورایی شوید که رییس آن من هستم!

۴٫ می توان پرسید اگر کار خارج از ائتلاف جناح راست خوب نیست چرا در زمستان ۸۳ که محمود احمدی‌نژاد دست رد به سینۀ شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی زد و خود نامزد شد اعتراض نکرد؟

پس از آن هم در مجلس هفتم نزدیک ترین روابط و بیشترین حمایت را از احمدی‌نژاد به عمل آورد.

  ۵٫ پیش بینی رد صلاحیت پیشاپیش احمدی‌نژاد هم جالب است. با این وصف به نظر می رسد در نظر دارد ابتدا میدان را از رقبا خالی کند و بعد در مسابقه‌ای بی‌رقیب به پیروزی برسند!

جامعۀ روحانیت نامزد نداشته باشد، احمدی نژاد هم نباید بیاید‌، پایداری هم ساز جدا کوک نکند تا آقای حداد و دوستان بمانند و به پاستور بروند! تکلیف اصلاح طلبان هم که لابد روشن است.

بامزه این که گفته‌اند وضع احمدی‌نژاد در این ۴ سال بدتر شده است. یعنی کار مجرمانه‌ای انجام داده یا حرف مجرمانه‌ای زده که بدتر شده یا مثل فرزند باجناق‌شان (علی فروغی) قایل به حرکت در مدارند و منظور از بدتر شدن، خروج از مدار است؟

  ۶٫ به نظر می رسد روحانیت سنتی از دو سو تحت فشار و در آستانۀ حذف از ساختاری قرار گرفته که در نگاه بیرونی به حکومت روحانیون شهرت دارد. از یک طرف، نظامیانی که به جای رقابت با روحانیون مانند سال های ۸۰ (شمخانی- خاتمی) یا ۸۴ ( قالیباف – هاشمی رفسنجانی) یا ۸۸ (رضایی- کروبی) یا ۹۲ (رضایی و قالیباف با حسن روحانی) قصد تکرار تجربۀ ۹۶ و کنار رفتن به سود یک روحانی (سید ابراهیم رییسی) را ندارند.

این اما یک طرف قضیه است. سوی دیگر چهره هایی مانند حداد عادل‌اند که احساس می کنند در غیاب شیوخ ثلاثۀ اصول‌گرا میدان برای آنان فراخ شده است.

  ۷٫ رفتار و گفتار حداد عادل مرا به یاد گله‌های دوستی می‌اندازد که هر گاه با اتومبیل شخصی از خانۀ خود در شمال شهر به مرکز شهر می‌آید در آغاز هر جلسه دربارۀ ترافیک شدید (و در واقع کُندی ترافیک) سخن می‌گوید و از مردم انتقاد می‌کند مگر چه کار دارند که در خیابان راه می‌افتند و من هم به طعنه می‌گویم من از طرف رانندگانی که وقت شما را ضایع می‌کنند عذر می‌خواهم و اگر می‌توانستم از آنها می‌خواستم نیایند تا شما بتوانید به راحتی به مقصد برسید!

این بار البته پذیرفت که خیابان و بزرگراه تنها به او تعلق ندارد و دیگران هم به همان دلیل در آن حضور دارند که او و چه بسا دیگری هم از حضور دیگران بنالد!

نه تنها اصلاح‌طلبان سرشناس که احمدی‌نژاد رییس جمهور دو دوره را هم رد کنند و جامعۀ روحانیت هم مستقلا راه نیفتد و پایداری هم داستان جدا نسراید تا چی بشود؟ تا مرکب آقای حداد به مقصد برسد؟!

آنچه بیشتر اما مایۀ شگفتی است این است که این سخنان پس از تأکید صریح رهبری بر برگزاری انتخابات «پرشور» و تقدم «پرشوری» بر «انتخاب اصلح» مطرح شده است. از این رو می توان پرسید راهکار شما برای پرشور کردن انتخابات همین است؟ حذف همه ولو روحانیت سنتی از تصمیم گیری و انحصار در شورای ائتلاف خودتان؟

سال ۱۳۶۱ و در دورانی که محسن مخملباف ارزشی ترین کارگردان سینمای تازۀ ایران به شمار می رفت نمایشنامه ای نوشت به نام «حصار در حصار» و که هر چند در آن به نقد مارکسیست های وطنی پرداخت و آنان را به جزم‌اندیشی متهم کرد اما سال ها بعد اصول‌گرایان منتقد خود را نیز نه با فیلم که در گفتار مصداق «حصار در حصار» دانست. جدای قضاوت او که بیشتر واکنش به حملات طرف مقابل و ناشی از تغییر دیدگاه های خود او بود به نظر می‌رسد کار از حصار در حصار گذشته و به «انحصار در انحصار» رسیده است.

منبع: عصر ایران

شاید این مطالب را هم دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.