سئوال مهمی است که صاحب چنان روحیه لطیف و شاعرانه و مطلع از عوالم عرفان و معرفت، چگونه می تواند تا به این حد ستیزه جو و سختگیر در برابر دگراندیشان باشد و به هیچ وجه افکار مخالف خودش را تحمل نکند؟!

به نظرم بخش مهمی از پاسخ این سئوال را باید در تعریف «نسبت میان خود و حقیقت» در منظومه فکری خواجه جستجو کرد. انکار مطلق عقاید دیگران، حاصل مطلق اندیشی است و مطلق اندیشی معلول اندیشه «اتصال دایم و کامل به حقیقت»! هر کس خودش را متصل به حقیقت مطلق ببیند، از جایگاه علم مطلق به عالم و انسان می نگرد و خیلی راحت دچار قضاوت های صفرویکی می شود. اندیشه اتصال به حقیقت گاهی واقعی است مانند آنچه از رفتار خضر در قرآن آمده است، و در بسیاری موارد خیالی و حاصل توهمات علمی و عرفانی مانند آنچه غالب مدعیان تاریخ، شعارش را داده اند!

قصد قیاس ندارم، اما برخی اتفاقات حذفی و سخت گیرانه در حوزه سیاست جامعه امروزمان را نمی توان صرفا در چارچوب اختلافات سیاسی معمول و رقابت های جناحی مرسوم توجیه و تفسیر کرد. واضح تر بگویم، حذف گسترده و عدم احراز صلاحیت برخی کاندیداهای شاخص مجلس یازدهم با عناوین مبهم اقتصادی و اعتقادی که چندان هم مقبول افکار عمومی جامعه قرار نگرفته است، امری فرا سیاسی و فراجناحی به نظر می رسد. نشانه این ادعا هم اعتراض برخی اهالی منصف عالم سیاست از طیف اصولگرایان مانند دکتر احمد توکلی و مهندس ضرغامی به نتایج نگران کننده این رویه می باشد.

هرچند منکر این هم نباید بود که برخی از رد صلاحیت ها، کاملا منطقی و عقلانی بوده و مستندات قانونی هم برای آن وجود دارد، اما به نظر می رسد برخی از موارد عدم احراز صلاحیت مخصوصا در برخی چهره های شاخص مجلس دهم، ناشی از مواضع و بیانات انتقادی آنها در موضوعات مختلف جامعه است که این موضوع، شبهه عدم تحمل نظرات و تفکرات انتقادی در نظام مردمی ما را ایجاد می کند. باید امیدوار بود که با رفتار صحیح و دقیق مجریان قانون، اجازه طرح چنین شبهاتی در متن جامعه داده نشود. خدا کند در فرصت باقیمانده چنین اتفاقی بیفتد و الا این نوع حذف کاندیداهای منتقد، همانند دوران خواجه عبدالله انصاری، معلول اندیشه «اتصال به حقیقت» تفسیر خواهد شد و بی شک مورد قضاوت آیندگان قرار خواهد گرفت!