راز سکوت قالیباف و رئیسی درباره انتخابات مجلس / جدال «اره بده، تیشه بگیر» جریان قالیباف و جبهه پایداری
محمد مهاجری، فعال سیاسی، در سازندگی نوشت:
اگر رئیسی و قالیباف درباره انتخابات مجلس سکوت کردهاند به این دلیل است که مخالف باز شدن فضای سیاسی هستند.
خالصسازی در انتخابات ۱۴۰۰ کار خودش را کرد و انتخاباتی مطمئن با نتیجه دلخواه، هر چند قانونی را به ارمغان آورد. بهزعم منتقدان، روشهایی که در آن دوره به کار رفت در تضاد با جمهوریت نظام قرار داشت و گفته شد که در صورت تکرار و تداوم باید تعریف دیگری از «جمهوری اسلامی» ارائه داد که بر ساخته سیستم انتخاباتی نوخاسته در ۱۴۰۰ است. اکنون در آستانه انتخابات مجلس هستیم. انتخابات اسفند امسال در حالی برگزار میشود که پیشبینیها و نظرسنجیها دستکم تاکنون، چشمانداز مشارکت مورد قبول را نشان نمیدهد. در انتخابات ۱۳۹۸ (دوره یازدهم مجلس) مشارکت حدود ۲۰درصدی در سطح تمام کشور رقم خورد. البته باید بلافاصله توضیح داد همین میزان درصد نیز مدیون حوزههای انتخابیهای است که در آنها رقابتهای قومی و منطقهای شدت داشت وگرنه شهرهای بزرگ و حتی متوسط حضور مأیوسکنندهای را تجربه کردند؛ به طوری که لااقل در یکی از مراکز استان میزان مشارکت حتی به ۱۰ درصد هم نرسید. اینک باید منتظر چه اتفاقی باشیم؟
۱. گزینه اول این است که آنچه در دو انتخابات مجلس سال ۱۳۹۸ و ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ انجام شد، تکرار شود و انتخاباتی، بیشور و کمحضور برگزار و مجلس بعدی تکرار شود. در این حالت احتمال کمترین شعف سیاسی از بین میرود و حداکثر پارلمانی تشکیل خواهد شد که بین جریان قالیباف و جبهه پایداری که جدال آنها در سطح «اره بده، تیشه بگیر» است، ادامه مییابد. چنین حالتی هر چند ممکن است برای پایداریچیها دلچسب نباشد، اما طیف قالیباف را راضی میکند. دولت رئیسی هم گرچه به خاطر برخی ناهماهنگیها با مجلس فعلی با آن مشکل دارد، اما اگر همین وضعیت تداوم پیدا کند، با این فرض که از طریق اهرمهای خارج از مجلس میتواند آن را مهار کند، برایش غیرقابل تحمل نیست.طبیعتاً چنین مجلسی برای اعتدالیون، اصولگرایان میانه و اصلاحطلبان اصلاً مطلوب نیست.
۲. گزینه فرضی دوم ممکن است این باشد که جریان خالصساز با استفاده از قدرت خود، درصدد مسدودتر کردن فضا برآید. نشانههایی نیز از چنین ایدهای در فضای سیاسی جامعه هویدا شده است. اخراج اساتید و حمله برخی از رسانههای اصولگرا به منتقدان را میتوان در این راستا ارزیابی کرد. اگر این جریان بتواند اراده خود را به کرسی بنشاند به ناچار با جریان قالیباف نیز درخواهد افتاد و جنگ جدی و سختی برای به دست آوردن قدرت میان آنها رخ خواهد داد. البته ممکن است شخص قالیباف نتواند در برابر این سمبه پرزور مقاومت کند؛ اما چون ماندگاری در کرسی ریاست قوا برایش کاملاً موضوعیت دارد، محتمل است که تن به مصالحه دهد. طبعاً در این شرایط، سایر فعالان سیاسی به محاق خواهند رفت و کورسویی که به نشاط اجتماعی بینجامد از بین میرود.
۳. اما گزینه سوم، سوی دیگری دارد. در واقع ممکن است دستاندرکاران سیاسی کشور با درک شرایط اقتصادی، اجتماعی و فهم میزان کاهش اعتماد جامعه به منظور ترمیم پارهای از گسستها، فضا را بازتر کنند و با آسانگیری در بررسی صلاحیتها و ترغیب جامعه به حضورپای صندوق رأی، اتمسفر کنونی سیاسی جامعه را بهبود ببخشند. البته این گزینه قطعاً مورد استقبال رئیسی و جریان پایداری نزدیک به دولت نیست. به احتمال زیاد جناح قالیباف نیز به آن روی خوش نشان نخواهد داد؛ چون در آن صورت به جای جنگ در یک جبهه (پایداری) باید در جبهههای دیگر هم درگیر شود که حاصلش جز فرسودگی توانش نخواهد بود و ضمناً معلوم نیست چه آیندهای برایش رقم بخورد. این که میبینیم قالیباف و رئیسی با وجود اختلافات سیاسی در مورد انتخابات اسفند، موضع عملی یکسانی دارند و در برابر آن سکوت کردهاند، نشان از این واقعیت دارد که نمیخواهند درگیر گزینه سوم شوند.
نتیجه در پیش گرفتن هر یک از گزینههای بالا – که البته میتوان باز هم به آن اضافه کرد – در واقع یک «انتخابات معیار» است که آینده سیاسی چند سال آینده با آن سنجیده خواهد شد.