لاریجانی قربانی جریان خالص‌ساز شد | سعید جلیلی قدرت پنهان است | انتخابات پرشور باید به یک مطالبه ملی تبدیل شود

«جریان خالص‌ساز» واژ‌ه‌ای بود که علی لاریجانی به ادبیات سیاسی ایران اضافه کرد که ناظر بر عملکرد جریانی است که در راستای رسیدن به اهداف و منویات خودش محدودیتی نمی‌شناسد و از هر خط قرمزی هم عبور می‌کند.

از نظر آنان صحبت و اظهارنظری در خصوص نظام و انقلاب، امام و رهبری انتخابات و هر آنچه که وجود دارد و مورد بحث است زمانی مطلوب است که آنها قبول دارند و جز قرائت خود از مسائل نظر دیگری را برنمی‌تابند. نمود اجرایی و عملیاتی کارکرد اندیشه آنها را نیز به راحتی می‌توان در مسائل مختلف دید. از نمود سیاسی این عملکرد که در انتخابات مجلس یازدهم در اسفند ۹۸ و ریاست جمهوری سیزدهم در خرداد ۱۴۰۰ بروز و ظهور کرد تا نمود فرهنگی آن که همین اواخر شاهد خالص‌سازی دانشگاه‌های کشور با اخراج  برخی اساتید برجسته رقم خورده است. به نظر می‌رسد مشارکت حداکثری در انتخابات پیش‌رو در جهت ورود معتدلین به مجلس می‌تواند بازی خالص‌سازان را بر هم ریزد و شرایط را به گونه دیگری رقم زند. در این راستا برای بررسی پیشینه جریان خالص‌ساز، تاثیر آن در جامعه و مسائل مختلف و انتخابات پیش‌رو «آرمان ملی» با محمد مهاجری، فعال سیاسی و رسانه‌ای اصولگرا به گفت‌وگو پرداخته است که می‌خوانید.

* طی چند وقت اخیر بسیار در خصوص جریان خالص‌ساز، عملکرد و تاثیر و نفوذش سخن به میان آمده است؛ اساسا پیشینه‌ای هم برای این جریان می‌توان قائل بود حال با نام‌های دیگر؟

مساله خالص‌سازی در گذشته نیز وجود داشت، اما اسمش خالص‌سازی نبود. بعد از انقلاب آقای محصولی که فرمانده سپاه ارومیه بود شخصی مثل شهید حمید باکری که در سپاه آن شهر همه روی نام وی قسم می‌خوردند و محور تواضع، تقوا و ایمان بود به دلیل اینکه به لحاظ سیاسی با جریان آقای محصولی موافق نبوده؛ جریان خالص‌سازی از سپاه ارومیه حذف کرد که بعدها به اتفاق برادر به جبهه رفتند و به شهادت رسیدند. جریان فکری که بعدها آقای احمدی‌نژاد معرف آن شد از همان موقع که با آقای محصولی موتلف و رفیق بودند این جریان خالص سازی از همان موقع به شکلی در استان آذربایجان ریشه داشت. البته در جاهای دیگری هم بود. این مساله در جریان چپ هم وجود داشت. مثلا جریان مهدی هاشمی و طرفداران آقای منتظری هم برای خود یک جریان خالص ساز داشتند. بنابر این، این جریان پیشینه تاریخی دارد. در سال ۸۴ و بعد از ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد هم این اتفاق افتاد و آنها هم یک پاکسازی‌هایی کردند و اجازه ندادند که گروه‌های مختلف در حاکمیت حضور داشته باشد و آقای احمدی نژاد هم خودش نقش مولف در جریان خالص ساز دارد. در سال ۱۳۹۸ و جریان انتخابات مجلس یازدهم این جریان به صورت پر رنگ‌تر ورود کرد. به جهت سبقه تاریخی این نکته را هم اضافه کنم که در جریان مجلس سوم هم جریان سیاسی راست آن موقع شروع به خالص سازی کرد. حال جاهای دیگر شاید احتیاجی به اهرم نداشتند، اما در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری و… بالاخره لازم بود. مثلا در انتخابات مجلس هفتم این اتفاق افتاد و جریان آقای حداد عادل بود که ورود کرد برای اینکه منتقدین و مخالفین را کلا از عرصه  حذف کند. تا رسیدیم به سال ۹۸ و در نهایت سال ۱۴۰۰ که به صورت آشکار این کار انجام شد. یعنی حذف آقای لاریجانی به عنوان یک اصولگرای پر سابقه و دارای مناصب اجرایی مختلف که اتفاقا هیچ گرایشی به جریان اصلاح‌طلب هم نداشت دیدیم که در سال ۱۴۰۰ خیلی  آشکار و مشخص قربانی جریان خالص‌ساز شد. لذا اگر بخواهم در یک جمله به این پرسش پاسخ دهم این است که بله از ابتدای انقلاب جریان خالص‌ساز تلاش می‌کرده تا از قول خودش هر غریبه‌ای را از ورود به قدرت منع کند.

* از دیدگاه شما چه اتفاقی رخ می‌دهد که در یک جریان سیاسی یا یک مجموعه حاکمیتی از مفاهیمی مثل انتخابات مشارکتی و رقابتی و نهادهای مدنی به سمت و سوی رویکردهای  مانند خالص‌سازی حرکت می‌کنند؟

این مساله ۲ دلیل دارد. نخست این که کلا هر جریان سیاسی به دنبال کسب قدرت و افزایش قدرت خودش است. بنابراین وقتی می‌بینید که یک جریان سیاسی می‌خواهد قدرت بیشتری به‌دست بیاورد که برای رسیدن به این هدف نیز ناگزیر است که مخالفین خود را  از صحنه حذف کند. حتی اگر یک روزی لازم باشد برخی از منتقدین درون تشکیلاتی خود را نیز حذف کند و این کار را انجام دهد. پس یک دلیل کسب قدرت بیشتر است. مساله دوم اینجاست؛ جریانی فکر می‌کند فقط خودش درست می‌اندیشد و هر اندیشه مخالف و منتقدی غیر حق است و به عبارت دیگر خود حق پنداری و کامل حق پنداری باعث می‌شود که شما تصور کنید همه دیگرانی که در عرصه سیاسی هستند باطل‌اند و فقط شما درست می‌گویید. خب؛ وقتی شما نگاهی اینگونه دارید و خود را مظهر کامل  بودن می‌دانید چاره‌ای ندارید جز اینکه برای اینکه قدرت خود را حفظ کنید با یک نگاه  تند وارد شوید. لذا این دو دلیل هستند که هر کسی به دنبال افزایش قدرت خود است و کسانی که متخلق به اخلاق واقعی نیستند دچار حق پنداری کامل می‌شوند و فکر می‌کنند که برای اینکه حق را به خودشان بدهند و همه حق را تصاحب کنند به دنبال خالص‌سازی می‌روند. البته راه دیگری هم هست کسانی که فقط خودشان را انقلابی می‌دانند و فکر می‌کنند که انقلاب فقط از آن آنهاست و دفاع از انقلاب را حق انحصاری خود می‌دانند و به همین دلیل به عرصه خالص سازی ورود می‌کنند.

* با توجه به صحبت‌های امام (ره) و مقام معظم رهبری که همیشه بر اهمیت و نقش و جایگاه مردم تاکید داشتند، اما می‌بینیم جریان خالص‌ساز به دنبال این است که همه حتی مردم را کنار بگذارد و مردمی را مردم می‌داند که این جریان را تایید کند؛ اساسا این نوع مواجهه جریان خالص ساز با جامعه را چگونه تحلیل می‌کنید؟

جریان خالص‌ساز جریانی است که از نظر او هدف وسیله را توجیه می‌کند. یک روز ممکن است حضور مردم برایش موضوعیت داشته باشد و روز دیگر ممکن است ببیند که چون مردم به این جریان رای نمی‌دهند به دنبال این باشد که مردم را از صحنه حذف کند. بنابراین اصل موضوع برای این جریان همان است که هدف وسیله را توجیه می‌کند. یک روز ممکن است از طریق رای مردم به نتیجه برسد و آن روز مردم خیلی گل، خوب عزیز و نازنین هستند، اما یک روز دیگر ممکن است این اتفاق نیفتد. در انتخابات سال ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ این جریان کاملا پی برد که بخشی از مردم از صندوق رای قهر کردند و زمانی که احساس کرد که دیگر رای مردم به نفعش نیست دنبال آن رفت که روش‌هایی را پیدا کند که دیگر احتیاجی به حضور مردم در پای صندوق رای نباشد. در سال ۹۸ و ۱۴۰۰ به این نتیجه رسیدند که می‌شود از راه یک انتخابات با طرفیت کم به نتیجه مطلوب رسید و بنابر این همین روش را انتخاب کردند.

* برخی معتقدند که جریان خالص‌ساز به دنبال تاثیر‌گذاری بر حوزه‌های مختلف از طریق دولت هستند؛ این مساله را چگونه تحلیل می‌کنید؟

بله؛ اکنون آقای سعید جلیلی هم قدرت در سایه و هم قدرت در متن دارند. یعنی آقای جلیلی یک قدرت در سایه دارد که وابسته به یک حلقه سختی است که در جایی بیرون از دولت بسته شده و نیازی به قدرت بیشتری ندارد.  این چریان الان قوه مجریه را در اختیار دارند و دنیال این هستند که در انتخابات پیش‌رو قوه مقننه را هم در ادامه همین مجلس یازدهم با مجلس دوازدهمی شکل دهند که حتی همین تعداد نماینده‌ای هم که به عنوان منتقد حضور دارند بازهم با روش خالص‌سازی از خود دور کنند. حال چرا این کار را انجام می‌دهند باید گفت که آنها دنبال این هستند که یک دوران‌گذار فراهم کنند. حال این دوران‌گذار از چیست؟ اینها معتقدند که جمهوری اسلامی در دولت‌های مختلف هاشمی، خاتمی و روحانی دولت‌هایی بودند که از نگاه اینها کارآمدی لازم را نداشتند و بنابراین ما باید بیاییم یک دوران‌گذار درست کنیم و دولتی را سر کار بیاوریم که کارآمد باشد البته به زعم خودشان. وقتی که این دولت آمد و توانست در جامعه رشد اقتصادی ایجاد کند و وضعیت اقتصادی جامعه را التیام داده و بهبود ببخشد بعد از آن مقداری فضا را بازتر کنند. در حالی که اصلا این اتفاق نخواهد افتاد و جریان خالص ساز هرچه که قدرت به‌دست بیاورد عطش بیشتری پیدا خواهد کرد و به دنبال کسب قدرت‌های بیشتر خواهد بود و این دوران‌ گذار را هم که گفتم برای آنها فقط یک تاکتیک است.

* اخیرا مطلبی از شما منتشر بود که امروز آقای احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور کشور است؛ می‌توانید این گفته را به نحوی بسط و گسترش دهید که منظور از این گفته چه بوده است؟

جریان آقای جلیلی، احمدی نژاد و جبهه پایداری همپوشانی‌های جدی دارند. البته دقیقا مثل هم نیستند ولی همپوشانی دارند و مثل دایره‌هایی که اصطلاحا در هندسه به آنها دایره‌های متداخل یا دایره‌های تو درو تو می‌گویند. ببینید جریان آقای احمدی نژاد در همین دولت چند وزیر دارد؟ معاون پارلمانی رئیس‌جمهور احمدی‌نژادی؛ وزیر مسکن احمدی‌نژادی؛ وزیر نیرو ؛ احمدی نژادی و… که در واقع نشان می‌دهد که جریان آقای احمدی‌نژاد روی کار است و اصلا همان کابینه است که بخشی از آن به دولت و کابینه آقای رئیسی آمده است. از آن طرف جریان جبهه پایداری و دانشگاه امام صادقی‌ها که تحت نظر آقای سعید جلیلی عمل می‌کنند. مثلا خاندوزی وزیر اقتصاد یا منظور رئیس سازمان برنامه و بودجه و باقری کنی معاون سیاسی وزیر امور خارجه و…  گویی یک شرکت سهامی تشکیل شده است.

* با توجه به انتخابات پیش‌رو به جز دو جریان مرسوم اصلاح طلب و اصولگرا با دو جریان تازه مواجه هستیم یکی جریان خالص‌ساز و دیگری جریان معتدل طیف آقای لاریجانی که به نظر می‌رسد رقابت اصلی میان این دو جریان باشد؛ اساسا این رقابت را چطور پیش بینی می‌کنید و پیروز آن را کدام جریان قلمداد می‌کنید؟

الان آقای سعید جلیلی و جبهه پایداری همه در یک نقطه اتحاد و اشتراک نظر دارند که انتخابات گسترده و پر مشارکتی شکل نگیرد. اقای رئیس‌جمهور هیچ واکنشی در مورد انتخابات نشان نداده است و آقای وزیر کشور یک بار که محبت کرد و واکنش نشان داد و گفت دنبال انتخابات ۶۰ درصدی هستیم. وقتی که وزیر کشور می‌گوید ۶۰ درصد یعنی منتهی آمال خود را می‌گوید در حالی که وزیر کشور باید کسی باشد که روی ۱۰۰ درصد فکر کند که مثلا روی ۶۰ درصد اجرا شود. وقتی خود وزیر کشور می‌گوید ۶۰ درصد یعنی به واقع خودش حداکثر دنبال انتخابات ۲۰ تا ۳۰ درصدی است. بنابراین جبهه پایداری و جریان تندرو هیچکدام دنبال انتخابات پرشور نیستند. درخواست انتخابات پرشور باید به یک مطالبه ملی تبدیل شود. فرقی هم نمی‌کند اصلاح طلب، اصولگرا یا اعتدالی هرکس به ایران اعتقاد دارد باید درخواست و مطالبه‌اش انتخابات پرشور باشد و همه ورود کنند. البته نه به این معنی که همه کاندیدا بدهند بلکه صرفا همه ورود می‌کنند. اگر این اتفاق افتاد و مثل سال ۷۶، ۹۲ و ۹۶ مجبور به این کار شدند قطعا می‌توان امیدوار بود که جریان معتدل پیروز انتخابات باشد، اما اگر هسته سخت مقاومت کند و در مقابل آن جریاناتی که واقعا دنبال صندوق رای هستند سکوت و قهر کنند جریان خالص ساز از هم اکنون پیروز انتخابات است، اما اگر آنها پای انتخابات بیایند و مبارزه کنند اما جریان خالص‌ساز و دولت سفت بایستند که هیچ‌کس وارد انتخابات مجلس نشود آن زمان جریان اعتدال، اصلاحات و معتقدین به نظام و انقلاب تکلیف خود را می‌دانند و خواهند گفت که ما زحمت خود را کشیدیم و تلاش کردیم ولی  برخی دوست نداشتند که مجلس قوی و بدرد بخوری تشکیل شود. آن موقع شاید عدم حضورشان در انتخابات قابل توجیه باشد. اما به نظرم اینکه شما زمین مبارزه را بدون مبارزه ترک کنید هیچ توجیهی در فرایند مبارزه و فرایند سیاسی ندارد.

شاید این مطالب را هم دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.