«خالص‌سازی» دامنِ حامیانش را هم گرفت؛ این‌بار؛ «پایداری» علیه «حداد»

با نزدیک شدن به انتخابات مجلس، رقابت در درون جریان اصولگرا شدت گرفته است. افراطی‌های اصولگرا اطمینان دارند این بار نیز با انتخاباتی کم رمق و با مشارکت پایین مردم روبه رو خواهند بود. از همین رو رقابت برای گرفتن امتیاز بیشتر در لیست اصولگرایان را با حمله به حدادعادل کلید زدند.

نه فقط جریان پایداری، بلکه حتی محمدباقر قالیباف هم روزگاری در سال ۹۶ از «پدرخوانده ها» گلایه کرده بود. اما این بار پایداری‌ها مشخصا حدادعادل را نماد آن می‌دانند. حالا با بیرون آمدن تصاویر دست دادن حدادعادل و سیدمحمد خاتمی، حذف حدادعادل با نیت تاثیرگذاری بر فرآیند لیست بندی در انتخابات مجلس میان اصولگرایان کلید خورده است.

طبیعتا در مخالفت با اصلاحات و اعتدال گرایان، حدادعادل همان نظری را دارد که پایداری دارد؛ لذا در اختلاف اخیر میان حدادعادل و افراطی ها، نکته مهم دلیل و چرایی این اختلاف است. آیا واقعا آن‌ها با حدادعادل مخالف هستند؟ آیا حدادعادل همان «پدرخوانده» است که پایداری‌ها این چهره را از او ترسیم می‌کنند؟ یا آنکه حداد بهانه است و کانون دیگری از قدرت نشانه است؟ 

تصاویر جنجالی 

سال ۹۶ وقتی تصاویر علی لاریجانی در کنار سیدمحمد خاتمی در مراسم ختم راستی کاشانی منتشر شد، مجموعه جریان‌های «افراطی» در درون اصولگرایان به او حمله کردند. این حمله البته بهانه بود برای «خالص سازی» در درون اصولگرایی. حالا تصاویر دست دادن حدادعادل و سیدمحمد خاتمی همان بهانه را ایجاد کرده است. از کیهان تا حمید رسایی حمله به حدادعادل را آغاز کردند. اما نکته مهم اینجاست که این حملات با هدف خاصی طراحی شده است. 

روزنامه کیهان در مطلبی با عنوان «خیانت سران فتنه در مجالس ختم بخشوده نمی‌شود»، به سیدمحمد خاتمی تاخت و از حدادعادل به خاطر این دست دادن انتقاد کرد. 

حمیدرسایی هم کانال تلگرامی خود را وقف حمله به حدادعادل کرد. او در متنی انتقادی نوشته بود: «اگر شما خاتمی را یکی از رئوس کودتای سال ۸۸ و فتنه‌های بعدی بدانید، علیه رفتار ساختارشکنانه او موضع بگیرید و سخنرانی کنید، در انتخابات‌ها جریان مورد حمایت او را لولوی ترسناک معرفی کنید و مردم را از رأی‌آوری لیست او بترسانید تا به لیست شما رأی بدهند و… آیا وقتی او را ببینید، در‌حالی‌که پایین‌تر از او ایستاده‌اید، گل از گلتان می‌شکُفد، لبانتان به لبخند باز می‌شود، چشمانتان را با محبت به او می‌دوزید و دو دستی دستانش را می‌چسبید؟ شما خواننده این متن را نمی‌دانم، ولی من که نمی‌توانم حتی برای یک لحظه!»

خاتمی بهانه است، انتخابات نشانه است 

متن رسایی به تنهایی کافی بود تا نشان دهد موضوع برای آن‌ها مساله «انتخابات» و «لیست انتخاباتی» است و موضوع دست دادن با خاتمی بهانه‌ای برای رقابت‌های درونی خود اصولگرایان است که نمی‌خواهند زعامت حدادعادل را بپذیرند.

حدادعادل نمادی است از فرآیند بسته شدن لیست اصولگرایان در انتخابات مجلس، شورای نگهبان و تعیین کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری. با این حال نگاهی به نوشته مهدی جمشیدی یکی دیگر از نویسندگان نزدیک به جریان پایداری نشان می‌دهد که تا چه اندازه اصل موضوع برای آن‌ها، انتخابات آینده است. جمشیدی می‌نویسد: «او حدادعادل است؛ رئیس شورای ائتلاف نیرو‌های «انقلاب» که به‌جای «برهه‌های انقلابی»، در «برهه‌های انتخاباتی» آفتابی می‌شود. کدخدای محافظه‌کاران است و می‌کوشد با «منطق سهمیه‌بندی»، اجتماع ناگفتمانی و اتحاد شب انتخاباتی بیافریند؛ و اینک که یکی از «سران فتنه» را دیده، این‌گونه به وجد و شوق آمده.»

البته اختلافات آن‌ها به امروز مربوط نمی‌شود. از همان روزی که نطفه پایداری در انتخابات مجلس نهم در سال ۹۰ بسته شد، این درگیری آغاز و تداوم یافت. اختلافی که اگرچه در مقاطعی به همگرایی رسیده، اما همچنان پابرجاست. در سال ۹۰ یاران پایداری حاضر به همراهی و ائتلاف با اصولگرایان نبودند. نشست‌های آیت الله مهدوی کنی و مصباح یزدی در نهایت منجر به جدایی آن‌ها از یکدیگر شد و در آن سال اصولگرایان با دو لیست وارد انتخابات شدند.

اختلاف آن‌ها در انتخابات سال ۹۲ گسترش پیدا کرد. جریان پایداری به سمت کاندیداتوری سعید جلیلی رفتند و جریان اصولگرایی با حضور حدادعادل، قالیباف و ولایتی در انتخابات حضور یافتند. 

سال ۹۴ اصولگرایان برای آنکه بتوانند رای بیاورند به سرلیستی حدادعادل لیستی را برای مجلس دهم بستند که عامدانه کسانی، چون حمید رسایی و نزدیکان پایداری از آن کنار گذاشته شد. اعتقاد آن‌ها این بود که این افراد نزد مردم به نمادی از شکست دوره احمدی نژاد و افراط گرایی تبدیل شدند و حضور آن‌ها در لیست، منجر به شکست می‌شود. اگرچه آن‌ها نتوانستد آن سال در مقابل لیست اصلاحات به پیروزی برسند، اما کینه‌ها میان آن‌ها گسترش یافت. 

سال ۹۶ و در انتخابات ریاست جمهوری، شورای ائتلاف اصولگرایان «جمنا» را تشکیل داد تا قالیباف را به عنوان کاندیدای واحد این جریان به انتخابات بفرستد و در نهایت بتوانند شکست سال ۹۲ را جبران کنند. اما جریان پایداری و بخش دیگری از قدرت، ابراهیم رئیسی را وارد عرصه کرد و در نهایت قالیباف با دلخوری و ناراحتی از انتخابات کنار رفت. او در نامه‌ای که بعد از انتخابات نوشت فاش کرد که «پدرخوانده ها» در میان اصولگرایان مشکل اصلی هستند و باید با جوانان «نواصولگرایی» را به راه انداخت. 

دو سال بعد، اما در انتخابات سال ۹۸ قالیباف با همان‌ها که می‌گفت «پدرخوانده» هستند و مانع ریاست جمهوری او شدند، ائتلاف کرد. نگرانی آنها، اما از جریان پایداری بود که فکر می‌کردند بار دیگر مانند سال ۹۰ با ساز مخالف زدن، باعث پیروزی لیست رقیب خواهند شد. پایداری البته از چند ماه قبل انتخابات ۹۸، شمشیر را برای حداد از رو بست و فرزند فتاح علیه حداد دست به افشاگری زده بود، افشاگری ای که شاید مبنای آن اظهارات و مشورت ها در منزل فتاح که از چهره های کلیدی پایداری ست، بوده باشد.

در هر صورت، باتوجه به نگرانی ها از پایداری، خبر‌هایی تولید شد که به زودی لیست خاتمی منتشر خواهد شد و خاتمی و اصلاح طلبان از آن حمایت خواهند کرد. با این ترفند در شب آخر توانستند پایداری را وادار به وحدت کنند. لیستی که در نهایت با امضای حدادعادل، محمد باقر قالیباف و صادق محصولی منتشر شد. 

حالا آن‌ها بعد از دست دادن خاتمی و حداد عادل، تهدید می‌کنند که دیگر زیر بار این نوع وحدت نخواهند رفت؛ کمااینکه مهدی جمشیدی نویسنده نزدیک به جریان پایداری نوشت: «زین‌پس، جبهه انقلاب به عروسک خیمه‌شب‌بازی محافظه‌کاران تبدیل نخواهد شد و «بازی‌گردانی شبه‌انقلابی‌ها» را نخواهد پذیرفت».

هدف کجاست؟

اما سئوال اصلی این است که آیا آن‌ها فقط با شخص حدادعادل مشکل دارند؟ به عبارت روشنتر آیا مساله و موضوع یک اختلاف شخصی میان پایداری و حدادعادل است؟ به نظر میرسد موضوع را باید عمیق تر از آن به حساب آورد. 

اسم رمز «پدرخوانده ها» به کسانی اشاره می‌کند که در پشت صحنه هستند نه مانند حدادعادل که در ریاست شورای ائتلاف نشسته است. همچنان که جمشیدی کارشناس نزدیک به بخش افراطی اصولگرایان می‌نویسد: «زهی خیال باطل که جبهه انقلاب، بار دیگر به فهرست‌سازی عمل‌گرایانه اینان تن در دهد و تقدیر انقلاب را به «ائتلاف پدرخوانده‌ها» بسپارد.»

واضح است که جریان پایداری عامدانه نمی خواهد به طور علنی و واضح با چهره های پشت پرده وارد تقابل شود. از همین رو به بهانه حمله به حدادعادل، عملا به کانون اصلی قدرتی که حامی اوست حمله می‌کنند. امری که به نظر میرسد از دید حامیان حداد هم پوشیده نخواهد ماند.

منبع: انتخاب (محسن اندرزگو)

 

شاید این مطالب را هم دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.