سعید جلیلی؛ روایت اقتصاد ۲۴ از دیدگاه‌های کاندیداهای احتمالی انتخابات ریاست جمهوری

سعید جلیلی کاندیدای انتخابات ۱۴۰۰ از دیدگاه‌های اقتصادی سعید جلیلی کاندیدای انتخابات ۱۴۰۰ چه می‌دانیم؟ / مردی در سودای اصلاح اقتصاد ایران با راه‌حل‌های دم دستی!

اقتصاد ۲۴  – ایرانیان اغلب مانند سعدی فکر می‌کنند که «نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود.»، اما سعید جلیلی نشان داد می‌توان بدون رنج کشیدن و تجربه آموختن در سیاست، یکراست به گنج سیاست رسید. وقتی جلیلی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی منسوب شد، چهره‌ای کاملا ناشناخته، تازه کار در این سطح و نوظهور در ایران محسوب می‌شد.

البته این چهره نوظهور این قابلیت را از خود نشان داد که تا امروز، هم به عنوان یک رجل سیاسی و هم به عنوان یکی از مدعیان بالاترین سمت اجرایی در کشور تثبیت شود؛ بنابراین می‌توان او را مردی از جنس احمدی نژاد دانست؛ کسی که دیر آمده، اما می‌خواهد زود برود. اتفاقا او گزینه احمدی نژاد برای سمت دبیری شورای عالی امنیت ملی و چهره‌ای مقبول برای هواداران این جریان رادیکال بود بود، اما اینقدر هوشیار بود که راه خود را از احمدی نژاد جدا کند.

این هوشیاری نشان داد که جلیلی همان احمدی نژاد است؛ ساده زیست، انقلابی و بدون وابستگی ساختاری به جریان‌های سیاسی مرسوم در کشور، اما بدون سرکشی‌ها و سرمستی‌های ناشی از قدرت؛ امری که در نهایت زمینه ساز انزوای رئیس سعید جلیلی یعنی احمدی نژاد شد.

ناگهان سعید جلیلی!

سعید جلیلی سال ۸۶ و پس از اختلاف علی لاریجانی و محمود احمدی نژاد، به سمت دبیری شورای عالی امنیت ملی منصوب شد. جلیلی عضو تیم مذاکره کننده هسته‌ای لاریجانی بود، اما تا پیش از نشستن به جای رئیسش، هیچ خبر یا نشانی از او در رسانه‌ها یا افکار عمومی نبود. نه به عنوان عضو تیم مذاکره کننده هسته ای، نه به عنوان استاد دانشگاه، نه معاون وزیر خارجه و نه حتی به عنوان یک فعال سیاسی؛ جلیلی تا پیش از این سمت هیچ بروز و ظهوری نداشت.

مطابق گزارش صفحه «ویکی پدیا»‌ی سعید جلیلی، او ۵۵ سال دارد و متولد مشهد است. جلیلی «تحصیلات ابتدایی تا دانشگاه را در مشهد طی کرد و تحصیلات دانشگاهی خود را تا مقطع دکتری معارف اسلامی علوم سیاسی در دانشگاه امام صادق به پایان رساند.» ویکی پدیا با اشاره به اینکه جلیلی «در دانشگاه امام صادق به تدریس «دیپلماسی پیامبر» می‌پردازد» سمت‌های او را اینطور فهرست کرد: رئیس اداره بازرسی وزارت خارجه در سال ۷۰، معاون اداره اول آمریکا در وزارت خارجه در سال ۷۶، مدیر بررسی‌های جاری دفتر رهبر معظم انقلاب در سال ۷۹، معاون اروپا و آمریکای وزارت امور خارجه در سال ۸۴ و در نهایت، دبیر شورای عالی امنیت ملی در سال ۸۶. پی بردن به اینکه جلیلی تا سال ۸۶ ظهور و بروز رسانه‌ای نداشته و به رغم گمنامی کامل به سمت دبیری شورای عالی امنیت ملی منصوب شد، دو نکته را روشن می‌کند: تاثیر بالای مناسبات و ارتباطات درونی و پشت پرده‌ در ارتقا‌های سیاسی افراد و جایگاه جلیلی در این ارتباطات پشت پرده.

به عبارت دیگر، اگر جلیلی تا سال ۸۶ برای ایرانیان ناشناخته بود، اما برای بازیگران اصلی قدرت در ایران، چهره‌ای کاملا شناخته شده محسوب می‌شد. حتی اینطور هم می‌توان گفت که جلیلی توان شناساندن و جا انداختن خود را به ارکان قدرت داشته است، اما در ۱۳ سال گذشته، او نشان داد که در عرصه عمومی، فاقد این توانایی است و غیر از جریان اجتماعی همسو، اینقدر توانایی ندارد تا قاطبه افکار عمومی ایران را نیز با خود همراه کند.

سعید جلیلی؛ خلف شایسته احمدی نژاد

جلیلی گزینه محبوب احمدی نژاد و طیف‌های اجتماعی طرفدار این تفکر برای ریاست هیات مذاکره کننده هسته‌ای ایران بود؛ فردی که در منش و کنش شباهت‌های بسیاری به احمدی نژاد دارد. هم ساده زیست است، هم یک آرمانگرای رادیکال و هم پیوند ساختاری با جریان‌های سیاسی سنتی در ایران ندارد. از شباهت‌های سیاسی و دیپلماتیک دیگر او با احمدی نژاد، همین بس که در طول مذاکرات هسته ای، بیش از هر چیز بر تکرار شعار‌ها و قرائت بیانیه‌های سیاسی تمرکز کرد. به همین دلیل، حاصل این دوره از مذاکرات، جز نزدیک به ۸۰۰ تحریم و ۶ قطعنامه برای ایران، چیز دیگری نبود.

سعید جلیلی و محمود احمدی نژاد

به همین دلیل است که طرفداران جلیلی مدام بر این نکته تاکید می‌کنند که او در مذاکرات هسته ای، هیچ امتیازی به طرف مقابل نداد، اما این نکته را فراموش می‌کنند که غیر از تحریم‌ها و قطعنامه ها، او هم نتوانست از غربی‌ها امتیازی بگیرد. این مساله خود ناشی از شباهت دیگر او با احمدی نژاد بود؛ جایگزین کردن شعارگرایی با آرمان گرایی.

شباهت‌های جلیلی و احمدی نژاد سبب شد وقتی ستاره اقبال احمدی نژاد در سال‌های آخر ریاست جمهوری رو به افول رفت، شاهین اقبال بر شانه‌های جلیلی نشست. به عبارت دیگر، وقتی بازی سیاسی احمدی نژاد در ساخت قدرت به پایان رسید، چه کسی بهتر از جلیلی می‌توانست برای این طیف از رادیکال ها، جایگزین مناسبی برای احمدی نژاد باشد؟

او همه چیز‌هایی را داشت که احمدی نژاد داشت، الا غرور و سرکشی به وقت قدرت گرفتن. وقتی که جلیلی در آخرین روز فرصت ثبت نام نامزد‌ها در سال ۹۲ به ساختمان وزارت کشور پا گذاشت و ثبت نام کرد، بسیاری به سرعت دریافتند که درست مانند ۸۴، این بار جلیلی قرار است رقیب هاشمی رفسنجانی شود. اما هاشمی ردصلاحیت شد و برخی اینطور تصور کردند که با این اقدام، میدان بازی برای جلیلی هموارتر شده است. اما آنچه در این انتخابات نقطه اتکای جلیلی بود، به نقطه ضعف او تبدیل شد.

واقعیت این است که در انتخابات سال ۹۲، این سعید جلیلی بود که با حضور در انتخابات، مساله استراتژیک و ملی هسته‌ای را روی میز رقابت‌های نامزد‌ها قرار داد. البته این کار پر بیراه هم نبود، زیرا این ۶ سال بی ثمر، تنها سرمایه قابل اعتنا و اتکای سیاسی جلیلی برای عرضه به مردم بود. اما وقتی نه فقط از روحانی، بلکه رای کمتری از محمدباقر قالیباف کسب کرد و نفر سوم این رقابت شد، مشخص شد که مشی و شیوه سیاسی او مورد پسند ایران نیست هرچند نمی‌توان کتمان کرد که آن نزدیک به ۴ میلیون رای دهنده به جلیلی را باید در زمره معتقدان و حامیان راستین این چهره ایدئولوژیک دانست.

از «ظرفیت ها» تا برنامه اقتصادی سعید جلیلی

اسلاونکا دراکولیچ، نویسنده اروپای شرقی معتقد است «امر پیش پا افتاده، امر سیاسی است» اگر از همین رویکرد استفاده کنیم، می‌توان گفت آنچه افکار عمومی یا مردم در سال ۹۲، به شوخی و طنز درباره جلیلی می‌گفتند، در یک واقعیت جدی ریشه داشت. در این سال، سعید جلیلی پس از آن وارد رقابت‌های انتخاباتی شده بود که تنها کارنامه سیاسی او، ۸ سال حضور در مذاکرات هسته‌ای بود که ۶ سال ریاست تیم ایرانی را خود او به عهده داشت.

حاصل عملکرد او در مذاکرات هسته ای، نزدیک به ۷۰۰ تحریم و ۶ قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران و فعالیت هسته‌ای آن بود. در کنار این، وقتی نوبت به طرح برنامه‌ها و رویکرد‌های اقتصادی نامزد‌های انتخابات رسید، جلیلی صرفا بر «بهره مندی از ظرفیت ها» اشاره می‌کرد. درباره اشتغال، رونق اقتصادی، حل مساله بیکاری و مواردی از این دست، سعید جلیلی فقط یک پاسخ داشت: توجه به ظرفیت ها. این تاکید، یک واقعیت را نشان می‌داد که جلیلی در همه دوره‌ها و سال‌های فعالیت خود صرفا در زمینه دیپلماسی و وزارت خارجه فعال بود و طبیعتا چیزی از اقتصاد و از آن بالاتر، از چالش‌های اقتصادی ایران نمی‌دانست. نه فقط عنوان پایان نامه او در مقطع دکتری، دپیلماسی پیامبر بود، بلکه همه سال‌های کاری خود را در این زمینه طی کرده بود.

بنابراین، طبیعی است مردی که از پشت میز مذاکره با ۱+۵ ناگهان به وسط رقابت‌های انتخاباتی آمده بود، نمی‌توانست بیش از این به مساله اقتصاد تکیه کند. مهم‌تر از آن اینکه اقتصاددانان اطراف جلیلی در آن سال، که مهم‌ترین آن‌ها حجت الله عبدالمالکی بود، نه توان ایده پردازی داشتند و نه ایده‌های آنان، چه به لحاظ علمی و چه از نظر سیاسی و اجتماعی با اقبال مردم و اقتصاددانان رو به رو می‌شد. به ویژه اینکه در این سال، غالب اقتصاددانان اصولگرا، یا از قالیباف به عنوان نامزد اصلی این جریان حمایت کردند یا به دلیل سوء عملکرد احمدی نژاد، سکوت پیشه کردند. به طور کلی، ضعف دیدگاه‌های اقتصادی از این واقعیت ناشی می‌شد که او ناگهان از عرصه قدرت، به عرصه سیاست عمومی هدایت شده بود.

دولت سایه

امروز منتقدان سعید جلیلی نمی‌توانند این واقعیت را نادیده بگیرند که او از فرصت ۸ ساله دولت‌های حسن روحانی برای آشنایی با حوزه اقتصاد، به ویژه اقتصاد مردمی و عینی ایران استفاده کرد. او این کار را با تشکیل آنچه «دولت سایه» نامید دنبال کرد.

دولت سایه، تشکیلاتی است متشکل از افراد همسو با سعید جلیلی که در آن، مسائل روز یا کلان و ساختاری اقتصادی و اجتماعی تا ورزش و دیپلماسی ایران به بحث گذاشته شده و در نهایت هم راه حل‌هایی پیشنهاد می‌شود. از این رو می‌توان دولت سایه را نوعی کارورزی و تجربه اندوزی هم برای جلیلی و هم برای نیرو‌هایی دانست که گرد او جمع شده اند. به همین دلیل، اگر سعید جلیلی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ نامزد شود، امری که چندان بعید نیست، این بار برخلاف سال ۹۲، او با ایده‌های روشن‌تر و تجربیات عینی‌تر درباره مسائل اقتصادی ایران پا به میدان رقابت خواهد گذاشت.

هرچند با شروع فعالیت دولت یازدهم به عنوان نیرو‌های همسو با جلیلی، دولت سایه رونق بیشتری داشته است، نکته اینجا است که به دلیل ظرفیت‌های حقوقی جلیلی، مانند عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، این تشکیلات با اقبال عمومی هم مواجه شده است. چنانکه در ماجرای بررسی مساله‌ای به نام کمیسیون ماده ۱۰۰، هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان در جلسات مربوط به آن حضور داشتند.

مروری بر دیدگاه‌های اقتصادی سعید جلیلی

همراستا با تشکیل دولت سایه، تیم جلیلی وبسایت «حیات طیبه» را نیز راه اندازی کردند که همه نشست ها، برنامه‌ها و دیدگاه‌های جلیلی را منتشر می‌کند. حالا، پس از ۸ سال نشست و برخاست با فعالان حوزه‌های مختلف، بازدید‌ها و سفر‌های جلیلی به نقاط مختلف کشور، هم او دیدگاه‌های روشن‌تری درباره مسائل ایران کسب کرده است، هم این دیدگاه‌ها را به صورت نظام مندتری در دسترس همگان قرار داده است.

با مروری بر این دیدگاه، می‌توان گفت این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، درباره مسائل ریز و درشت کشور یک نظریه کلی دارد که از قضا این نظریه با محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس هم مشترک است: «مساله مدیریت، به ویژه مدیریت دولت در کشور.» به عبارت دیگر، جلیلی در هر بررسی هر مشکلی در کشور در نهایت به یک نقطه می‌رسد: مدیریت باید اصلاح شود. به عنوان مثال، او دی ماه امسال در جلسه‌ای در دانشگاه کرمان که به میزبانی بسیج دانشجویی این دانشگاه برگزار شد، عنوان کرد: «مساله ما عدم فروش نفت نیست، مساله عدم مدیریت صحیح ناشی از فروش نفت است.»

سعید جلیلی و محمد باقر قالیباف

یا او درباره مساله کشاورزی در ایران نیز با طرح این دیدگاه که «چرا زمین به کشاورزان را نمی‌دهیم؟» گفت: «یکی از کار‌های مهم دولت فعال کردن فرصت‌های مردمی و برداشتن سنگ از جلوی پای آنهاست. دولت اینجا‌ها معنی پیدا می‌کند، نه اینکه پول و وام دهد، همین چیز‌ها را مدیریت کند.» جلیلی مرداد ۹۸ هم در جلسه‌ای با فعالان صنعت نساجی نیز با اشاره به واردات سالانه ۱۴ میلیارد دلاری از دوبی، پیشنهاد کرد که بندر چابهار جایگزین دوبی شود که وی لازمه این امر را اصلاح قوانین داخلی و توجه دولت و تصمیم سازی در این زمینه دانست.

جلیلی به مناسبت‌های مختلف، در نشست‌های دولت سایه اعلام کرد که مخالف انحصار در واردات، به ویژه در حوزه نهاده‌های دامی، گوشت یا مسائلی از این دست است. او همچنین بر ضرورت شفاف سازی به عنوان پیش نیاز هرگونه مقابله با فساد تاکید کرد و آن را جایگزین مناسبی برای برخورد صرف با مفسدان دانست. البته در زمینه شفاف سازی هم، باز وزن دولت را بیشتر از سایر نهاد‌ها و بخش‌ها دانست و گفت: «وقتی دولت سازوکار شفاف اقتصادی شکل بدهد، فساد‌های مالی پیشگیری می‌شوند.»

در تشکیلات دولت سایه که جلیلی در راس آن قرار دارد، کارگروه‌های مختلفی تعریف شده است که در آنها، موضوعات ریز و درشت کشور بررسی می‌شود. کارگروه خودروسازی یکی از آنهاست که در یکی از جلسه‌های خود، برای ساماندهی صنعت خودروسازی، پیشنهاد‌های ذیل را به نمایندگان مجلس ارائه کردند: ایجاد نهاد واحد رگولاتوری صنعت خودرو در دولت و تدوین قوانین تنظیم گری مناسب، اصلاح ساختار سهام داری ایران خودرو و سایپا، طریقه صحیح قیمت گذاری، پیاده سازی سیاست توسعه کیفیت و ایمنی با استفاده از تحریک سود خودروسازان بر مبنای تغییر در قیمت مصوب فروش، ایجاد سامانه سوت زنی و گزارش گری مردمی در صنعت خودرو، کاهش فساد در حوزه تامین قطعات با افزایش شفافیت، تأمین مالی مشروط خودروسازان یا اصلاح تعرفه واردات خودرو و قطعات خودرو.

همه چیز و هیچ چیز

سعید جلیلی در «دولت سایه» چه با نشست‌ها، چه تشکیل کارگروه‌ها یا سفر‌های بسیار زیادی که به نقاط مختلف کشور داشته و بازدید‌ها از کارخانه‌ها و واحد‌های تولیدی، شناختی عینی و عملی از مسائل ایران کسب کرده است، اما این شناخت، به جز مساله «مدیریت دولت در ایران» به رویکرد نظری منسجم دیگری تبدیل نشده است. با این وجود، این فعالیت‌ها باعث شده است که او دستکم ذهنیتی درباره مسائل داشته باشد، ذهنیتی شامل همه چیز که تقریبا هیچ بروندادی هم ندارد. از جمله او در نشستی با دانشجویان دانشگاه شریف که در آستانه انتخابات مجلس برگزار شد، «به موضوعاتی مثل اصلاح ساختاری بودجه، درآمدزایی ارزی دستگاه‌ها، تعاملات خارجی اقتصادی، برخورداری ناعادلانه مردم از تسهیلات بانکی، خلق افسارگسیخته پول، درآمد مالیاتی و بازتوزیع عادلانه، کاهش هزینه‌های دستگاه‌ها، زیان‌ده بودن و نابه‌سامانی حاکم بر شرکت‌های دولتی، مساله یارانه انرژی و همچنین پروژه‌های پیشران پیشرفت کشور پرداخت و آن‌ها را شایسته مطالبه شدن از سوی دانشجویان از نامزد‌های مجلس دانست.»

عبارت داخل گیومه، عینا از پایگاه اطلاع رسانی جلیلی گرفته شده است، عبارتی که در آن بسیاری از مشکلات اقتصادی ایران برشمرده شده است، اما راه حل کجا است؟ و چطور و چه کسانی و البته با طی چه فرایندی می‌توانند این مسائل را حل کنند؟

پاسخ به این مساله، همان نقطه‌ای است که جلیلی و احمدی نژاد به یک نقطه مشترک می‌رسند: پوپولیسم! در یک تعریف ساده، پوپولیسم به معنای ارائه راه حل‌ها و پاسخ‌های ساده و آنی، به مسائل ریشه‌ای و ساختاری است. این همان راهی است که احمدی نژاد رفت و به نظر می‌رسد جلیلی هم به رغم شناخت نسبی از مسائل کشور، اما جز راه حل‌های پوپولیستی یا در بهترین حالت، به دست گرفتن مدیریت دولت، چیز دیگری در چنته ندارد. کما اینکه او در یک سخنرانی پیش از خطبه‌های نمازجمعه، به ظرفیت عظیم نیروی جوان در کشور اشاره کرد و گفت: «در اوج تحریم‌ها، بزرگترین پالایشگاه میعانات گازی جهان به مدیریت یک جوان ۳۶ ساله ساخته شد که متوسط سن نیرو‌های او ۳۰ سال بود و کشور را در تولید بنزین خودکفا کردند. به‌جای اینکه ما بگوییم نمی‌خواهیم نفت و گاز که مزیت نسبی مان است را بفروشیم، امروز تمام تلاش دشمن این است که مانع فروش نفت ما بشود. اگر به‌وسیله همین جوانانی که پالایشگاه ستاره خلیج فارس را ساختند، چند پتروپالایشگاه ایجاد کنیم، نه‌تنها احتیاجی به فروش نفت نخواهیم داشت، بلکه با تبدیل آن به فرآورده، می‌توانیم هزاران شغل ایجاد کنیم و ارزآوری داشته باشیم. در آن‌صورت، تنگه هرمز را نه به شکل نظامی بلکه به شکل اقتصادی می‌توانیم ببندیم؛ یعنی با تبدیل شدن به قطب صنعتی و خرید نفت، اجازه نخواهیم داد نفت از اینجا خارج شود و حتی نفت منطقه را می‌توانیم بخریم و تبدیل به فراورده کنیم.»

با نگاهی به عبارت‌های بالا، می‌توان این سوال را مطرح کرد که چگونه می‌شود ۸ سال مسائل اقتصادی کشور را از نزدیک رصد کرد، اما در نهایت باز هم به راه حل‌های ساده رسید؟ مثلا می‌توان پرسید اگر به جای خام فروشی، به فروش فرآورده روی بیاوریم، آیا امکان تحریم آن وجود ندارد؟ آیا همه مسائل در سپردن امور به جوانان قابل حل است؟

سعید جلیلی کاندیدای انتخابات ۱۴۰۰

جلیلی در دولت سایه نشستی با موضوع مالیات برگزار کرد و در آن جلسه گفت «بهبود مسائل حوزه مالیات یکی از اولویت‌های اصلی حکمرانی جهت تنظیم مناسبات اقتصادی و جاری شدن عدالت در شئون مختلف است.» درست است که «بهبود مسائل حوزه مالیات یکی از اولویت‌های اصلی حکمرانی جهت تنظیم مناسبات اقتصادی و جاری شدن عدالت در شئون مختلف است»، اما این یک «پاسخ» است، «راه حل» کجا است؟ پاسخ محوری به جای راه حل محوری، یکی از مشکلات کسانی است که درد‌ها را می‌دانند، اما پیچیدگی‌های درمان یا ریشه‌های تاریخی و سیاسی و اجتماعی بروز این درد‌ها را نمی‌دانند. به همین دلیل است که اغلب گمان می‌کنند صرف فهمیدن پاسخ، به منزله یافتن راه حل هم هست.

نه به کار تشکیلاتی، آری به فعالیت جبهه‌ای

جلیلی «دولت سایه» را تشکیل داد، اما هیچ گاه به سراغ تشکیل یک حزب واحد سیاسی حرکت نکرد. این رویکرد را می‌توان در خصلت این نسل از سیاستمداران ایرانی دانست، سیاستمدارانی که به حزب به منزله یک تابوی غربی نگاه می‌کنند و به جای آن، بر رویکرد‌های جبهه‌ای تاکید دارند. شاید بهتر باشد به جای فعالیت جبهه ای، از فعالیت یا مدیریت هیاتی سخن بگوییم، فعالیتی که در آن یک زعیم هوشیار و خردمند، جماعت سرگردانی را هدایت می‌کند.

قرائن و شواهد حاکی است که جلیلی یکی از نامزد‌های اصلی انتخابات ۱۴۰۰ است، اما این بار رقبای او بیشتر از درون خود این «جبهه» هستند، مانند سال ۹۲ که رای او از محمدباقر قالیباف هم کمتر بود. اما این بار، او با تکیه بر آنچه در ۸ سال فعالیت دولت سایه کسب کرده است، یک سرمایه اجتماعی وسیع برای خود فراهم کرده است، سرمایه‌ای که می‌تواند به یک سرمایه سیاسی هم تبدیل شود. چهره‌هایی مانند رستم قاسمی یا سعید محمد از چنین سرمایه‌ای برخوردار نیستند، سرمایه‌ای حاصل نشست و برخواست با طیف‌های مختلف سیاسی و اقتصادی و داشتن یک دانش زمینه‌ای در اغلب مسائل ایران.

با وجود این، سعید جلیلی یک ضعف عمده دارد؛ گفتار! جلیلی به دلیل ناتوانی در بیان سلیس و ساده و عامه فهم آنچه می‌داند، با جملات پیچیده و اغلب بدون فعل و ناتمام، نمی‌تواند به زوایای درونی افکارعمومی ایران راه یابد. به ویژه اینکه او نشان داده است تمایلی ندارد تا حاضران زیر چتر سیاسی او از یک جریان خاص فراتر بروند. از این رو قابل پیش بینی است که او نمی‌تواند سلایق متنوع و گسترده ایرانیان را نمایندگی کند. به طریق اولی، او در صورت حضور در انتخابات ۱۴۰۰ هم به چیزی بیش از آنچه در ۱۳۹۲ رسید، نخواهد رسید، جز کوله باری از تجربه «دولت سایه» که در بازار سیاست قابل نقد شدن نیست.

شاید این مطالب را هم دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.