بی اعتماد به شورا اما امیدوار
آگاهی، تخصصگرایی و حساسیت به مسائل شهر از انتظارات تهرانیها از شورای پنجم شهر است. تهرانی های ساکن جنوب شهر از اعضای آینده شورای شهر می خواهند تکلیف ساختمانهای ناایمن را روشن کنند.
شهروند نوشت: مثل شلاق روي تن زمين ميخورد و در كمتر از دقيقهاي كف خيابان و پيادهرو، شبيه نهر آب ميشود. سوارهها كه سوارند اما او هم مثل بقيه پيادهها با پاچههاي خيس گوشههاي پيادهرو تلوتلو ميخورد تا از اين رگبارهاي بهاري خيس نشود: «اين وضعيت شهر ما است با يك باران زيبا اينطور سيل راه ميافتد. اينجا كه بالاي شهر است خدا ميداند پايين شهر چه خبر است.» راست هم مي گويد اينجا حوالي ميدان تجريش است، نيمه شمالي شهر كه مردمانش هيچ ميلي به صحبت درباره انتخابات شوراي شهر ندارند چون اصلا شناختي از عملكرد اين نهاد غير دولتي ندارند. «محمد» ساكن خيابان دربند منطقه يك است. يك بوتيك معمولي در پاساژ قائم تجريش دارد و هنوز تصميمي براي شركت در انتخابات نگرفته است: «اين را ميدانم كه در شورا هيچ كاري براي شهر نميكنند، تنها نكته مثبت آن اشتغالزايي براي عدهاي بود كه الان از آنجا حقوق ميگيرند حالا اينكه حقوقشان چقدر حق است، بايد خودشان با وجدانشان کنار بیایند.» از نظر او كسي كه در شورا انتخاب ميشود جز انسانيت بايد شجاعت داشته باشد تا بتواند حق مردم در شهر را زنده كند: «يك عضو شورا بايد در مقابل خيلي از اقدامات غلط شهرداري بايستد چه در ساختمانسازي باشد يا فروش اموال شهر. همه اين حرفها هميشه گفته شده اما در نهايت هم اتفاقي نيفتاده.» اين بياعتمادي يا بياطلاعي در ميان اين زنان و مردان بالانشين با بيتفاوتي گره خورده است و تا ميشنوند كه صحبت از شوراست پا پس مي كشند و راه خود را ميروند: «در مورد پلاسكو انتظار اول ما پيشگيري بود اينكه چرا ساختماني با اين شرايط بايد محل رفت و آمد هزاران نفر ميشد. شورا ميتوانست در جريان واگذاري املاك از رانت خواري جلوگيري كند و سفت و سخت همه چيز را بازرسي كند اما اين اتفاق نيفتاد يا اگر افتاد ما نديديم.» سرش را پايين مياندازد و خيره به كفشهاي خيسش ميگويد: «اصلا جاي ورزشكار مگر در شوراست، ورزشكار بايد در تشك كشتي باشد يا اگر سنش گذشته چند تا مثل خود را پرورش دهد. مهم نيست عباس جديدي باشد يا کس دیگر. من هيچ كس را در شورا نميشناسم اما ورزشكاران شورا را به واسطه ورزشكار بودن آنها ميشناسم نه تخصص، تجربه ياعملكردشان.» او يك مثال هم میآورد: «٢٠سال پيش در همسايگي ما يك زمين ٥هزار متري بود كه صاحبش يك يهودي بود كه فوت كرد بعد از فوت او، اين زمين هر روز يك صاحب دارد؛ شهرداري، بنياد مستضعفان يا قوهقضائيه. اين يعني چه؟ واقعا كسي نيست تكليف اين ماجرا را مشخص كند؟»
ميثم زير سقف يك مغازه ايستاده تا از گزند باران بهاري در امان بماند. از بچههاي فرمانيه است و او هم اطلاع زيادي از شورا ندارد: « اگر شما ميگوييد وظيفهاش نظارت است كجاست؟ چرا نتيجه اين نظارت در شهر مشخص نيست. هر نظارتي يك نشانههايي دارد ولي اين نشانهها را ما نميبينيم. رأي دادن ما هم شرايط را تغییر نميدهد، اما اگر بخواهم رأي بدهم به كسي رأي ميدهم كه تجربه و تحصيلات داشته باشد نه فقط فن بيان. مشكل اينجاست كه همه فن بيان دارند، خوب حرف ميزنند اما كجاست مصدق زمان؟ متاسفانه اميركبير زمان نداريم. كسي كه براي مردم، ضد دزدي و رانتخواري سينهسپر كند نداريم.» او نگاه خوبي به حضور زنها در انتخابات شورا ندارد: «آنها نتوانستند مفيد باشند و اندك ايستادگي كه در مردان بود در زنان نبود. البته دليل هم دارد؟ اين نتوانستن به دليل نبود توانايي نبود نتوانستند چون راهي برايشان باز نبود. زنان در شرايط سياسي ما فقط نماد هستند تا بگوييم آنها هم مشاركت دارند اما هيچ استفاده مفيدي از آنها نميشود. كدام زن را ديدهايد كه براي حق مردم چانهزني كند؟ نديدهايم چون نگاه مردانه در باطن هميشه آنها را سركوب كرده است. اخبار زياد گوش ميكنم اما به شورا اهميت نميدهم.» مريم زن ٤٣ سالهاي است كه براي خريد به بازار تجريش آمده، ساك سبزي را از اين دست به آن دست ميكند و با اكراه جواب ميدهد: «شوراي شهر طبقه آخر است و كمتر به چشم ميآيد، اول دولت، مردم بعد شهرداري و بعد شوراي شهر است. از اين نهادي كه اينقدر در معرفي و بالا كشيدن خود ضعيف بوده است انتظار زيادي ندارم اما اگر ميخواهند مثل حالا ضعيف باشند بايد شجاعت داشته باشند و امتحان خود را پس داده باشند.» او خيلي هم با ورود جوانها به شورا موافق نيست: «كسي كه ميخواهد به مشكلات شهر بپردازد بايد سالها در عرصههاي مديريتي فعاليت كرده باشد تا معلوم شود چقدر توانايي دارد. نميتوانيد براي آزمون و خطا شهر را به دست يك عده آدم جوان بدهيد او بايد آزمون و خطاي خود را در ساير ردههاي مديريتي و شوراياريها پس داده باشد.» مهمترين خواسته مريم خانم كه ساكن فرمانيه است از مديريت شهري اين است كه بلاتكليفي كه در شهر هست از بين برود: «بيشترين مشكل شهر بلاتكليفي و بينظمي است. در طول يكسال چند بار در يك خيابان چاله درست ميكنند بعد اولي و دومي را پر ميكنند و كار رها ميشود؛ اين يعني بلاتكليفي. كاري را انجام ندهند اما اگر انجام دادند آن را تمام كنند. متاسفانه مشكل بيخانمانها در تهران جدي است بعد هم آلودگي هوا. خانه خواهرم دربند است وقتي از آن بالا تهران را مي بينيم يكهاله سياهي دور شهر را گرفته است كه بر روي اعصاب و روان مردم تاثير ميگذارد.» او اگر چه تمايل زيادي به شركت در انتخابات ندارد اما ميگويد كه بايد رزومه مفصلي از شركتكنندگان باشد تا بتوان براي آن تصميمگيري كرد نه اينكه يك عده ورزشكار و هنرمند باشند كه مردم عامي فقط به واسطه اسمشان به آنها رأي بدهند. فقط هم تحصيلات شرط نيست بايد كارنامه موفقي داشته باشند وگرنه اين همه مهندس به شورا رفتند چه كردند؟» احمدرضاي ٣٨ ساله هم كه ساكن خيابان بوكان است و در تجريش بوتيك دارد، معتقد است كه نبايد مسائل در شورا و يا هر جاي ديگر به راحتي ماستمالي شود: «چندسال قبل در خيابان جمهوري آتشسوزي شد و چند خانم هم فوت كردند حالا هم پلاسكو در شورا، اما همه دعوا كردند و كلي حرف زدند اما مقصري پيدا نشد و كسي تنبيه نشد در نهايت هم عكس شهداي آتشنشان را جلوي پلاسكو زدند و ساختمان هنوز نيمهكاره است: «حداقل كار اين بود كه پاساژهاي فرسوده اطراف را که كم هم نيستند پلمپ كنند اما اين كار را هم نكردند.»
غرب تهران از صادقيه تا شهر زيبا و پونك
راه مردم در هم گره ميخورد از بس كه پيادهروها شلوغ است. چشم در چشم از هم ميگذرند. علي كه ساكن همين منطقه (آرياشهر) است نخستین حرفي كه ميزند درباره ورزشكاران و هنرمندان شورا است: «رأي مي دهم اما به بازيگر و ورزشكار نه. در ليست هم كه باشند حذفشان ميكنم.» انتظار او اين است كه شورا براي برخورد با ساختمانهاي ناايمن ورود جدي داشته باشد: «گاهي پارتي بازي نميگذارد كارها پيش برود. شورا الان بيشتر هماهنگ با شهرداري است اگر هم انتقادي ميشود فقط ظاهري است چون شورا قدرتي ندارد كه به شهرداري يا بنياد مستضعفان امر كند. درمورد واگذاري املاك هم باز شورا نميتوانست كاري كند. شايد هم از قبل ميدانستند اما نخواستند كاري كنند.» فرزانه اما حرف ديگري دارد: «چرا وقتي يك ساختمان تخلف ميكند جلوي آن را بلوك مي گذارند اما براي پلاسكو زورشان كم است؟»هادي، اعتماد بيشتري به زناني كه وارد عرصه شورا ميشوند دارد: «زنان نفوذ ناپذيرترند شايد در كسب قدرت طمع بيشتري دارند اما از نظر مالي اينطور نيستند.» محمود آقا ساكن شهر زيباست با فوق ليسانس در يك مغازه ابزار فروشي كار ميكند: «تا اين حد ميدانم كه شورا وظيفهاش درباره شهرسازي و نظارت بر شهرداري است. به نظرم در حوزه شهرسازي تهران بهتر شده است اما هنوز ترافيك دارد و آلودگي هوا.» او در انتخابات شركت ميكند اما به آدمهاي سياسي، ورزشكاران و هنرمندان رأي نميدهد: «عضو شورا نبايد پشت ميز نشين باشد وگرنه از مشكلات مردم آگاه نيست.» واگذاري املاك نجومي و پلاسكو مواردي است كه به اعتقاد محمود آقا شورا بايد نظارت ويژهاي در وقوع آن ميكرد: «شهرداري تحت اختيار شوراست بههرحال شورا بايد مشخص ميكرد كه آيا اين مسأله بوده يا نه. اگر ملكي به ناحق واگذار شده مقصرين بايد در دادگاه حاضر شوند و جواب دهند. ما هم بايد بدانيم چه شده. در مورد پلاسكو هم شهرداري نبايد به تذكر و اخطار اكتفا ميكرد بايد در حفاظت از جان و مال مردم اجبار در كار باشد.» او ميگويد: «اعضاي شوراي بعدي هم بايد مشكلات اين شورا را پيدا و رفع كنند تا مسائل در آينده تكرار نشود.»
معصومه ساكن جنتآباد اما حرفهاي واضحتري در اين باره دارد: «در انتخابات قبلي شركت نكردم اما حالا فهميدم كه شركت نكردن ما باعث شد چه بر سر شهر بيايد بنابراين شركت ميكنم و به كسي كه تحصيلاتش مرتبط با شهرسازي است، رأي ميدهم.» به اعتقاد او توقع اين است كه عضو شورا به مسائل شهر آگاه باشد. خيلي از كساني كه وارد شورا ميشوند، دنبال پول و رابطه با شهردارياند: «براي من سوال است كه چرا آدمي مانند قاليباف شهردار باشد كه اين همه مشكل ايجاد كرده. متاسفم كه ورزشكاران و هنرمندان در شوراي ما هستند.» معصومه فكر ميكند كه جسارت مردها در افشاگريها زيادتر است: «ضمن اينكه همان خانمي هم كه دوره قبل به ليست اصلاحطلبان خيانت كرد، يك خانم بود؛ بنابراين جنسيت مهم نيست، بايد آدم درستي باشد.» او هم انتظار دارد كه اعضاي شورا در برابر جرياناتي مثل پلاسكو و واگذاري املاك سكوت نكنند: «شايد ميدانستند و سكوت كردند. در مورد پلاسكو هم شورا بايد شهردار را استيضاح كند و در اينباره مجلس هم كوتاهي كرد به هر حال بايد تكليف اين موضوع براي مردم روشن ميشد.»
الناز كه ساكن پونك است هم اعتقاد دارد كه شوراييها بايد به قولهايشان عمل كنند: «ترافيك هنوز هم حل نشده هيچ مديريتي در برنامههاي شورا نيست كه اين بيبرنامگي يا ناشي از فشار بالادستيهاست يا بيكفايتي. اعضا بايد با شهر ارتباط داشته باشند اما هر كه با ورزش خداحافظي ميكند، به شورا سلام ميدهد. البته شايد به لحاظ بصري شهر بهتر شده اما درمجموع شورا ضعيف عمل كرده كه خيلي از مشكلات حلنشده باقي مانده.» او ميگويد كه چمران بايد در مورد املاك نجومي شهردار را تحت فشار قرار ميداد تا گزارش دقيقي بدهد: «قاليباف به شورا آمد، حرف زد و رفت؛ اما معلوم نشد چه شد مثل حقوقهاي نجومي. حالا كساني كه انتخاب ميشوند بايد از همان اول پيگير باشند در مورد پلاسكو هم حرف نزنم بهتر است چون همه قولهايشان بينتيجه ماند مثل خيلي را موضوعاتي كه در شورا مطرح شد و رها شد.» الناز درباره عملكرد زنان شورا هم انتقاد دارد: «اسماً هستند اما رسما در حاشيهاند؛ بايد به جوانها فرصت داد تا در شورا خودي نشان دهند اما اينطور نيست و رئيس شورا هميشه يكي است.»
شرق تهران؛ از سيدخندان تا گلبرگ
صداي موزيك زياد است؛ آنقدري كه باید چشمهايت را ببندي تا حرفهايش را بشنوي: «اگر شورا داشتيم حالا وضعيت اين نبود كه يك پل هوايي اينجا بسازند كه نشود از آن استفاده كرد، پلههاي برقي آن هم كه هيچوقت كار نميكند. اگر شورايي بود شب عيد يك وجب اينجا براي هفته ٦٠٠هزار تومان به دستفروشها فروخته نميشد، مگر اينجا مركز خريد ندارد، مگر ما ماليات نميدهيم اما بياييد ببينيد شب عيد نميشود، جاي سوزن انداختن در اينجا نيست.» هومن كه ساكن خيابان گلبرگ است، ميگويد كه پلاسكو نماد بيمسئوليتي بود: «فرقي ندارد كه زن يا مرد باشد اگر وجدان نباشد، مشكل حل نميشود؛ البته خيلي جاهاي دنيا زنها بهتر كار ميكنند.» پرهام هم كه از اهالي سيدخندان است، همه چيز را به نبود مديريت ربط ميدهد: «شورا بر نماي ساختمانها نظارت دارد؛ اما نتوانسته اين كار را خوب به انجام برساند چون مديريت ندارند. اين همه پروژه نيمهتمام در شهر هست كه شورا در مورد آن بي تفاوت است، ميتوانستند در مورد واگذاريها دخالت كنند اما هيچ خبري نشد. شوراي بعدي بايد ضابطه را جايگزين رابطه كند، از ورود ورزشكاران و هنرمندان در آن جلوگيري شود و اعضا جز تحصيلات مرتبط كارنامه موفقي هم داشته باشند.»
«شركتكردن در انتخابات شورا فايدهاي هم دارد؟» پونه اين را ميگويد و بعد راهش را كج ميكند اما دوباره سر بر ميگرداند: «اصلا من نميدانم در اين شورا چه ميكنند كه هر چهار سال يكبار رأي ميگيرند؟» آقا مظفر هم نگاه مثبتي ندارد: «چهار سال قبل شركت كردم اما هر روز بيشتر ميفهمم كه كسي به فكر شهر و مردم شهر نيست. يكي از وظايف شورا اين است كه به شهر رسيدگي كند؛ حالا اين رسيدگي كجاست؟ من نميدانم.» سعيده و مهناز هم دودوست، دانشجوي تربيت بدنياند و البته رأي اولياند: «حتي اگر بازيگر محبوبم هم كانديدا شود، به خاطر اين محبوبيت به او رأي نميدهم.» سعيده ميگويد: «شورا بايد امكانات بهتري براي آتشنشانانها در نظر ميگرفت كه شاهد پلاسكو نباشيم؛ ضمن اينكه لازم نبود حتما ٢٤ ساعته ماجرا از تلويزيون پخش شود همين كه به مردم اطلاعات ميدادند، كافي بود.» مهناز هم معتقد است كه پيگيري بازماندههاي پلاسكو خيلي بوده است: «رأي ميدهم اما بايد بدانم فرد كانديداشده چقدر در پست قبلي خود موفق عمل كرده است.»
سپيده هم كه دانشجوي فوقليسانس جهانگردي است، اطلاعات محدودي در اينباره دارد: «هيچ فكري پشت كارهاي مديريت شهري نيست و معلوم است كه شورا هم نظارت نميكند؛ مثلا در محله ما پيادهراه را سنگفرش كردهاند اما چون سطح آن صاف نيست، راه رفتن روي آن سخت است براي همين مردم از خيابان رد ميشوند. نرخ كرايه اتوبوسها بالاست و براي يك مسير كوتاه با كرايه تاكسي برابري ميكند شورا نبايد از شهرداري سوال كند كه آيا اين در جهت فرهنگسازي استفاده از حملونقل عمومي است، آن هم با اين اتوبوسهاي فرسوده.» او ميگويد: « انتظارم اين است كه از فجايعي مانند پلاسكو يا واگذاري املاك قبل از وقوع پيشگيري كنند.»
جنوب تهران، از خيابان شوش تا اعدام
كمي به دروازهغار جديد كه از ماههاي قبل در حال ساخت است مانده. خيابان قفل ماشين است. احمد آقا كه قبلا ساكن اينجا بوده اما حالا به هواي مغازهاش در اينجا گز ميكند: «وظيفه شورا اين است كه اين وضعيت را پيشبيني كند تا از وقوع آن جلوگيري كند. از وقتي اين خيابان را بستهاند براي رفتن به اعدام حتما بايد دنيا را دور بزني؛ اما مشكل اين محل اعتياد است. كوچههاي اينجا پر است از معتاد كه هر روز يك كوچه و خيابان را پاتوق خود ميكنند. يك روز شهرداري آنها را از اين كوچه جمع ميكند، فردا ميروند كوچه حمامي، از كوچه حمامي هم دوباره كوچ داده ميشوند به همين جا.» كوچه حمامي پر است از جمعيت مرداني با پيكنيك و ابزار اعتياد نشسته يا در چرت سر ظهرند. فرانك كه از ساكنان اين محل است هم از ناامني روزانه و شبانه ميگويد: «به اين وضعيت رسيدگي كنند. الان بهتر از سالهاي قبل است اما هنوز هم وضعيت ادامه دارد ما جرأت نميكنيم در كوچههاي محلمان راه برويم. در كل فكر ميكنم شورا بايد برنامهاي ويژهاي براي اينجا به شهرداري بدهد.» آقا مسعود هم معتقد است كه مثل پلاسكو در بازار و محدوده جنوب تهران زياد است: «شوراي بعدي بايد تكليف ساختمانهاي فرسوده را روشن كند، هر چه جرم است در لايه زيرين اين مناطق پنهان است. مديريت شهري يكسري محلهها را خيلي خوب رسيدگي ميكند اما به اينجا كه ميرسند هيچي.» «عباس جديدي بالاي سر مردگان عكس ميگيرد اما آيا توانسته مشكلات شهر را خوب رصد كند؟» قاسم آقا اين را ميگويد و بعد برگههايش را از روي ميز جمع ميكند: «رانت در شورا بيداد ميكند حتي در شوراي محله هم همينطور است؛ اما به نظرم باز اگر زنها باشند، رانت و پارتيبازي كمتر ميشود.» به اعتقاد او برخورد شورا در مورد پلاسكو يا املاك نجومي جدي نبوده است: «شورا بايد قدرت پلمپ ساختمانهاي ناايمن را داشته باشد و بتواند مقصريابي كند اما تا به حال كه اين اتفاق نيفتاده است.» حال و هواي تهران قبل از انتخابات در خيابانها سرد است؛ انگار آنقدري كه تنور گمانهزني و قول و قرار كانديداهاي انتخابات شوراها، سياسيون، رسانهها و شبكههاي اجتماعي داغ است، مردم خيابان هنوز گرم نشدهاند، يا دلمشغولي آنها چيز ديگري است يا اصلا از وظايف و نحوه عملكرد نهاد شورا اطلاعي ندارند.