٣ هزار کاندیدا برای ٢١ صندلی/ چهکسانی باید به شورا بروند؟
نه کاهش تعداد صندلیهای نمایندگان در شورای شهر تهران و نه مشکلات فزاینده پایتخت و نه حتی نقد و نظرهای اجتماعی مردم در فضای مجازی نسبت به کارنامه افراد غیرمتخصص در شوراها، هیچکدام نتوانست تعداد پرشمار افرادی را که میخواستند خود را نامزد نمایندگی در شورای شهر تهران کنند، از راهی که آمده بودند، بازگرداند.
شیده لالمی در روزنامه شهروند نوشت، همه آنها آمدند، از اعضای فعلی، سابق و اسبق شورای شهر تهران گرفته تا جوانان دهه ۶٠ که حالا در دهه ٣٠ زندگی احساس مسئولیت کردهاند که در عرصههای مدیریتی و برنامهریزی جایی برای خودشان باز کنند. چهرههای هنری و ورزشی که حسابشان جداست و چند دورهای است که عضویت در شوراها یکی از اهداف اصلی آنهاست. به همه آنها باید اضافه کرد بازنشستگان سیاسی را که چند سالی است، حاشیهنشین قدرت شدهاند و شاید با خودشان فکر کردهاند، شورای شهر تهران همان جایی است که در این مقطع میتواند آنها را از انزوای سیاسی بیرون بکشد و بار دیگر از سایه به آفتاب بیاورد.
حضور فعال تعداد زیادی از چهرهها و شخصیتهای سیاسی و غیرسیاسی در ستاد نامنویسی نامزدهای پنجمین دوره انتخابات شورای شهر تهران و اعلام خبرها و تصاویرش در شبکههای اجتماعی درنهایت کار را بهجایی رساند که در روزهای آخر بسیاری از شهروندان عادی و حتی صاحبان صفحات پربیننده توییتر و اینستاگرام هم مدارکشان را زیر بغل زدند تا بختشان را برای شرکت در انتخابات شورای شهر بیازمایند و به نظر میرسید تا هر چند ساعت دیگری که زمان ثبتنام تمدید شود، همچنان تقاضا برای ثبتنام ادامه خواهد داشت.
طبق اعلام ستاد برگزاری انتخابات تهران، ٣هزار نفر برای رقابت و حضور در انتخابات شورای شهر تهران ثبتنام کردهاند. این آمار ٣هزار نفری، آمار اولیه ثبتنامیهاست و پس از بررسی پروندهها و اعلام نهایی صلاحیتها توسط مراجع چهارگانه و پس از آن هیأتهای مربوطه در مجلس، شماری از آنها ریزش خواهند کرد، اما حالا با استناد به همین آمار میتوان گفت که در تهران بهازای هر کسی نمایندگی در دوره پنجم، ١۴نفر خواستار عضویت در شورا هستند، شورایی که در این دوره تنها ٢١کرسی نمایندگی دارد.
همه میخواهند عضو شورا شوند
اگر سال ٩٢ و همزمان با انتخابات ریاستجمهوری و شوراها (دوره چهارم) و بهویژه پس از اعلام نتایج بررسی صلاحیتها، اصلاحطلبان نمیدانستند که چطور باید لیست ٣١نفرهشان را برای شورای شهر تهران نهایی و تکمیل کنند، این دوره شرایط بهگونهای پیش رفته که گروهی درحال مذاکره با خیل نامزدها هستند که از کاندیداتوری برای انتخابات در این دوره انصراف بدهند و گروه دیگری هم منتظر نتایج بررسی صلاحیتها هستند تا ببینند از انبوه نامزدهایی که قرار است در انتخابات پنجمین دوره خود را در معرض رأی مردم بگذارند چه تعدادی ریزش میکنند و سرانجام سرنوشت این دوره از انتخابات چه میشود.
رشد ١۴درصدی نامنویسی نامزدها در این دوره از انتخابات شوراها با وجود کاهش تعداد کرسیهای نمایندگی اگرچه ممکن است از یک منظر اینگونه تحلیل شود که این مشارکت نشاندهنده توجه و علاقه بیشتر مردم برای مشارکت در امور شهری است که در آن زندگی میکنند، اما از سوی دیگر این اقبال عمومی برای عضویت در شوراها میتواند نشاندهنده پیامدهای اجتماعی دیگری باشد: «اینکه افرادی بدون تخصص مرتبط، تجربه کافی و حتی شناخت از مسائل شهری صرفا با توجه به احساس تکلیف شهروندی خواستار عضویت در شوراها باشند، نشان میدهد جایگاه شورا در شهری مانند تهران بعد از چهار دوره هنوز برای مردم شناختهشده نیست. به عبارت دیگر جایگاه نمایندگی در شورا آنقدر تنزل کرده که بسیاری از افراد فکر میکنند، برای حضور در شورا نهایت کاری که باید بکنند این است که ثبت نام کنند و بعد تلاش کنند که در لیستی قرار بگیرند و چهارسال جایی مشغول باشند و در عین حال هم ممکن است به نان و نوایی برسند.»
اینها حرفهای علی آذرینیا، کارشناس مسائل شهری است. او که در پایاننامه دکتری فعالیت پارلمانهای محلی در کشورهای آسیایی و اروپایی را مقایسه کرده، در گفتوگو با «شهروند» به این نکته اشاره میکند که بسیاری از افراد جامعه با شنیدن برخی از خبرها که درباره شرایط مالی و وضع زندگی اعضای شورا میرسد، فکر میکنند اگر بتوانند مدتی در شورا مشغول باشند، امتیازهایی به دست میآورند که در شرایط عادی ندارند. این یکی از آسیبهایی است که امروز در نتیجه فعالیت شوراها به بدنه جامعه منتقل شده است و افراد حتی با تخصص نداشته و بدون برنامه با هدف دستیابی به آن امتیازها تلاش میکنند وارد شورا شوند. از نگاه او این برداشت نادرستی است که همه افراد جامعه میتوانند در انتخابات خود را در معرض رأی مردم قرار دهند و بهعنوان یک شهروند و نمایندهای مستقل در شوراها حاضر باشند: «در ایران عمدتا صلاحیتهای عمومی را برای عضویت در شوراها بررسی میکنند، درحالیکه در شهرهای بزرگ پیچیدگی مسائل بهحدی است که ممکن است شهروندان عادی که تجربه و شناخت کافی از مسائل شهری ندارند، نهتنها نتوانند نمایندگان موثری باشند، بلکه نتوانند در فشار کانونهای قدرت و ثروت مقاومت کنند. به نظر من شوراها امروز بیش از هر زمان دیگری به متخصصان نیاز دارند، کسانی که بتوانند برای دردها و بحرانهای تهران چارهای پیدا کنند، نه اینکه خودشان صرفا منتقد باشند و در جایگاه نماینده تنها کار مفیدشان این باشد که هر چند وقت یکبار نامهای و بیانیهای و خبری بنویسند که چرا هوای تهران آلوده است، بلکه بتوانند برای کاهش این آلودگی برنامه بیاورند و تصمیمات اثرگذار بگیرند.»
آنچه «آذرینیا» درباره اهمیت ورود متخصصان به شوراها میگوید همان بحثی است که هر ساله همزمان با انتخابات شوراها در کانون نقد و نظر قرار میگیرد. اینکه شوراها و از آن جمله شورای شهر تهران باید متشکل از متخصصان باشد یا فعال سیاسی؟ پرسشی است که موافقان و مخالفانی دارد؛ موافقانی که میگویند تصمیمگیری درباره امور شهری نیازمند حضور متخصصان و افرادی غیرسیاسی است و سیاسیون باید به مجلس بروند و پارلمانهای محلی را به متخصصان بسپارند و مخالفانی که معتقدند در شهری مانند تهران که تصمیمگیری در آن از هرسو تحتتأثیر فشار کانونهای قدرت و سیاست است، نمایندگانی که صرفا با اتکا به تخصص در مسائل شهری به شورا وارد شده باشند، نمیتوانند چندان در پیشبرد امور شهری که در هر جا نیازمند چانهزنیهای سیاسی است، موفق عمل کنند و چهبسا که مقهور شرایط پیچیده و سخت سیاسی شوند و کاری از پیش نبرند.
آنطور که «نوید سعیدیرضوانی»، پژوهشگر شهری و استادیار دانشگاه به «شهروند» میگوید، اینکه چه کسانی با چه ویژگیهایی میتوانند نمایندگان بهتری برای شوراها باشند، بحث گستردهای است و پاسخ به آن نیازمند این است که نیمنگاهی به موضوع دانش مدیریت شهری و شهرداری داشته باشیم، به گفته او «دانش مدیریت شهری و بهطور خاص شهرسازی خیلی دیر متولد شده، در سال ١٩٣٣ قبل از آن معماری و عمران داشتیم، اما شهرسازی علم جدیدی است و علمهای جدید هم حاصل تکامل علمهای قبلی هستند. پاریس قرن نوزدهم، شهرداری به نام هاسمن داشت که تحولات زیادی ایجاد کرد و برنامههای او بعدها در اروپا الگو شد، اما اشکال کارش اینجا بوده که در تصمیمگیریها و برنامههایش جامعیت وجود نداشت و اقداماتی که انجام میداد بهصورت موضعی بود؛ مثلا پیشبینی جمعیت در آن زمان وجود نداشت یا بحثهای اقتصادی خیلی مدنظر نبود. بحثهای اجتماعی خیلی عمیق نبود و به بحثهای زیستمحیطی چندان توجهی نمیشد و کانون توجه صرفا به کالبد شهر بود. در نتیجه این رویکرد بعدها مشکلات زیادی برای شهرها پدید آمد. نخستینبار یک زیستشناس این نکته را مطرح کرد که شهر به اندازه بدن انسان پیچیده است و بعدها همین فرد پایهگذار شهرسازی شد.» بهگفته سعیدیرضوانی، به همان اندازه که تصمیمگیریهای نادرست برای بدن انسان میتواند مخاطرهآمیز باشد، در شهر هم همینگونه است و به همین دلیل است که مدیریت شهری از سختترین کارهاست: «هنوز بهترین شهرهای دنیا ترافیکشان را حل نکردهاند. آلودگی هوا نهتنها در تهران که در رم، لندن و پاریس و شانگهای وجود دارد، چراکه مدیریت شهری، کاری پیچیده و چندوجهی و ماهیت رشته شهرسازی که متولی مدیریت شهری است، ماهیتی بینرشتهای است. وقتی میگوییم بینرشتهای یعنی باید به جوانب مختلف موضوع توجه شود، به همین دلیل در شوراها باید متخصصان رشتههای مختلفی مرتبط با امور شهری حاضر باشند، از جامعهشناسان شهری و متخصصان محیطزیست گرفته تا اقتصاددانان و حقوقدانان و یک نفر رهبری آنها را به عهده بگیرد.»
از نگاه او یکی از مشکلاتی که درباره شوراها در ایران وجود دارد این است که قانون از نظر تخصصی محدودیتی برای کاندیداتوری افراد ایجاد نکرده، به همین دلیل است که حتی افراد غیرمتخصص هم میتوانند وارد شوند: «اینکه میگوییم محدودیتی ایجاد نکرده، یعنی صرفا صلاحیتهای عمومی افراد برای شرکت در انتخابات سنجیده میشود اما توان تخصصی آنها تا پیش از ورود به شوراها محک نمیخورد و عملا زمانی که وارد شورا میشوند، مجبورند آزمون و خطا کنند تا تجربه کسب کنند.»
این استاد دانشگاه با بیان اینکه سختگیریهای تخصصی پیش از ورود به شورا به این معنا نیست که حق افراد برای شرکت در انتخابات نادیده گرفته شود، ادامه داد: «زمانی هست که شما گروهی از افراد را از شرکت در انتخابات منع میکنید، برای مثال میگویید زنان حق شرکت در انتخابات را ندارند، این مخالف دموکراسی و حقوق مدنی افراد است، اما اگر از آنها بخواهید حداقل دانش را درباره کاری که میخواهند انجام دهند، کسب کنند و بعد وارد رقابت شوند، این موضوع منافاتی با دموکراسی ندارد. چندسال قبل برای آموزش دورهای دعوت شده بودم. در این دوره ٢۵٠ عضو شورا از شهرهای مختلف را در سالنی گرد هم جمع کرده بودند. ابتدای جلسه چند سوال ساده و ابتدایی درباره مسائل شهری پرسیدم و از ٢۵٠ نفر تنها ٣نفر دست بلند کردند! حتی قوانین پیشپاافتاده شهرداری که مردم عادی و کوچهوبازار هم میدانند مثل ماده ۵ یا ماده ١٠٠ برای اکثریت قریب به اتفاق حاضران در این جلسه، ناآشنا بود. پرسش این است که چطور چنین افرادی میآیند اختیار شهر را در دست میگیرند؟ همین الان برای نهادی مثل نظام مهندسی هر فردی پس از فراغت از تحصیل باید سهسال کار کند تا بتواند وارد این مجموعه شود. امتحانات نظام مهندسی جدی هستند و هر فردی پذیرفته شود تازه در پایه ٣قرار میگیرد، یعنی نظارت بر یک ساختمان بزرگ را به او واگذار نمیکنند، حال چطور است که بدون هیچ آموزشی اختیار تصمیمگیری برای شهرها به افرادی سپرده میشود که شاید آدمهای خوبی باشند، اما شناخت حداقلی از شهر هم ندارند؟ در ایران میدانیم حتی بسیاری از کسانی که تخصص دارند هم خوب درس نخواندند، چه برسد به آنهایی که تخصص ندارند. به همین دلیل است که ما میگوییم کسانی که میخواهند داوطلب شوراها شوند دستکم ۴ قانون را آزمون بدهند. آنچه امروز در شهرهای ما میگذرد، نتیجه مصلحتاندیشیهای افراد غیرمتخصصی است که عمدتا با رویکردها و نگاههای سیاسی وارد شوراها میشوند و در جایگاهی قرار میگیرند که ممکن است با تصمیمات نادرست نتایجی را به بار بیاروند که زندگی میلیونها نفر را تحتتأثیر
قرار دهد.»
فقط متخصصان نمایندگان خوبی نیستند
در نقطه مقابل این دیدگاه که شوراهای شهر عمدتا جای متخصصان است، تحلیلهای دیگری هم وجود دارد، ازجمله اینکه صرفا تخصص نیست که میتواند یک فرد را در جایگاه یک نماینده خوب قرار دهد و در شهرهای بزرگ مانند تهران احزاب و نهادهای سیاسی با رعایت ملاحظاتی میتوانند به کمک نهادی مانند شورا بیایند و این همان دیدگاهی است که بخشی از دیدگاههای رایج در ایران مبنی بر اینکه شوراها نباید وارد فعالیت سیاسی شوند را به چالش میکشد.
حسین ایمانیجاجرمی، استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر مسائل شهری، از موافقان این دیدگاه است و تأکید میکند که تنها متخصصان نیستند که میتوانند نمایندگان خوبی برای شوراها و پارلمانهای محلی باشند.
او با بیان اینکه این بحث بین نماینده سیاسی یا نماینده متخصص، بحث نسبتا قدیمی در بسیاری از کشورهاست به «شهروند» میگوید: «شوراها بیشتر از تخصص به عقل سلیم نیاز دارند، چون مسأله مهم این است که شورا یک نهاد تصمیمگیر است و باید خیر و صلاح شهر را تشخیص بدهد و الزاما نیاز به تخصص ندارد. برای شهر هوای خوب، بهتر است یا درستکردن بزرگراهها؟ پاسخ به این پرسش الزاما به تخصص نیاز ندارد و عقل سلیم میخواهد.»
بهگفته جاجرمی آنچه میتواند شرایطی فراهم کند که جامعه انتخاب درستی برای نمایندگان شوراها داشته باشد و امکان و زمینه حضور افراد غیرمتخصص در شوراها کمتر شود، نقشی است که احزاب در این زمینه میتوانند ایفا کنند، البته اگر این نقش بهدرستی ایفا شود: «احزاب از این جهت مهم هستند که مسئولیت شناسایی افراد کارآمد را برعهده دارند. درواقع این احزاب هستند که باید افرادی را که توان ادارهکردن دستگاهها و تصمیمگیریهای درست را دارند، انتخاب و به مردم معرفی کنند. انتظار این است افرادی که احزاب در انتخابات معرفی میکنند، از فیلتری که طبق اصول و موازین حزب است، عبور کرده باشند، نه اینکه یکشبه از میان نزدیکان و آشنایان انتخاب شوند، در این صورت فعالیت احزاب به نفع نظام شورایی است، چراکه میتواند در برابر حضور افراد غیرمتخصص یا کسانی که به دنبال تأمین منافع شخصی در شوراها هستند، مانع ایجاد کند.»
آنطور که جاجرمی میگوید یکی از اشکالات کاری نظام حزبی در ایران همزمان با انتخابات شوراها این بوده که احزاب در طول سال، فعالیت همهجانبهای در زمینه ارتباطگیری با متخصصان، شناسایی آنها و فعالیتهای آموزشی و تخصصی برای نیروهایشان ندارند و صرفا زمان انتخابات فعال میشوند، درحالیکه فعالیت حزبی زمانی اثرگذار میشود که یک فعالیت تماموقت باشد: «اینکه میگویند ورود احزاب به انتخابات شوراها آسیبزا بوده یکی از دلایلش این است که احزاب درواقع هیچ برنامهای برای انتخابات شوراها ندارند، در طول سال یا در فاصله دو دوره انتخابات درگیر شناسایی افرادی که میتوانند در جایگاه نماینده آن حزب در شورا اثرگذار باشند، نیستند و عموما نزدیک انتخابات با عجله بین نزدیکانشان میگردند و چند نفر را پیدا میکنند و لیست میدهند. اگر احزاب درست عمل کنند نباید اینطور باشد که زمان انتخابات ٣هزار نفر ثبتنام کنند، بلکه باید لیستها از همان ابتدا مشخص باشد، اما تجربه نشان میدهد که ما در سیاست تنبل هستیم و میخواهیم کاری که را نیازمند صدها ساعت بحث است، یکباره انجام دهیم که درنهایت موجب میشود همان اتفاقی بیفتد که برای مجلس افتاد و بخشی از جامعه نسبت به رأی دادن به لیست بیاعتماد شد.»
به گفته جاجرمی افرادی که میخواهند به شورا بیایند باید بدانند که تهران درحال حاضر یک شهر بحرانی است و منابعش تمام شده است: «واقعیت این است که شما دیگر نمیتوانید در تهران تراکم بفروشید و باید یک شهر بحرانزده را نجات بدهید. این کسب صندلی قدرت نیست، مسأله این است که باید افراد و تیمی داشته باشید که بتواند برای این بحرانها راه حل بدهد. عموم شهرهای ما این گرفتاری را دارند که یک منابع ناپایدار درآمدی حل نشده و الان هم به شرایط بحرانی رسیده است، دیگر فرشقرمزی در کار نیست و دوران سخت مدیریت شهری در ایران و در تهران آغاز شده. اگر قرار بوده کسی از شهرداری به ریاستجمهوری برسد، رسیده، اگر قرار بوده پول دربیاید، آمده و آخرین زمینهای تهران را فروختهاند و چیزی نمانده است. مواجهه با این بحرانها کار فردی نیست، به عبارت دیگر اگر در شورا قویترین افراد حاضر باشند، اما هماهنگ نباشند کاری پیش نمیرود.»